پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

در تمام طول زندگی خود ، دراین 41 سال ، عزاداری جایی را ندیدم جز در روستای پدر خود ، افراتخت .مراسم خاصی برگزار می شود .

از شب اول  تا عصر عاشورا ، غروب شام  غریبان و من جز در ا ین روستا ، جایی نبودم و هر کجا که بودم ، این ایام برگشتم و از خدا می خواهم  این فرصت را به من بدهد  تا پایان عمر نیز چنین کنم وبرگردم و حلاوت این عزاداری شیرین را بچشم .

روزی که جز زیبایی چیزی در آن رویت نشد ، بدیهی است که مراسم سوگواری و پاسداشت  این روزکه مبدل به    فرهنگ شده نیز ، زیبا ، شورانگیز ، شوق انگیز و بی نظیر باشد .

در روستای پدری ام ، افراتخت مراسم عزدارای ، مانند همه روستاهای مازندران و سراسر ا ین کشور پهناور امام حسین (ع) با شکوه خاصی  برگزار می شود . البته تا آنجایی که من شنیدم  و توی فیلمها که دیدیم ، بخصوص این چند سالی که مسئولیت  دارم توی صدا وسیما ، شیوه عزاداری ، در هر منطقه  و روستا، تفاوت هایی با هم دارد که این  تفاوت در هر منطقه مبدل به فرهنگ آن منطقه شده و در وا قع ریشه در تاریخ آن منطقه و روستا دارد که خودش به زیبایی و غنای آن می آفزاید .

مثلاً در خصوص روستای ما ا فراتخت و روستای مجاور آن اورطشت  و رود بار ، شیوه برگزاری مراسم در طی شاید 100 سال به گونه ای بوده که ا نگار سناریویی تنظیم  شده ، با جزئیات  کامل ا ست و در تمام این مدت ، کوچکترین  تعغیری نکرده و حدا قل ا ین چند سالی که من دیده ام و می بینم ، جز ا فزایش جمعیت چیزی  از جزئیات مراسم کم یا به آن اضافه نشده است و در نتیجه  مبدل به فرهنگ  و روش خاصی شده که مختص  این منطقه است و حکایت  شیرینی هم دارد .

سالهای قبل ، شاید 100 سال قبل ، کمتر و بیشتر نمی دا نم می گویند روستای افراتخت و رود بار وقف امام حسین (ع)  شده است . ملک آن وقفی است ، روزنهم – تاسوعا- مردم افرا تخت و اورطشت  باید نهار دهی بکنند و روز دهم- عاشورا- مردم روستای رودبار ...

                   پدرم ،راوی این مراسم

تا شب هفتم محرم ، مثل هر جا ، عزادارای در تکیه محل برگزار می شود.  شب هفتم مراسم کوعباس (ع) اجرا می شود . آخ که این مراسم چقدر زیبا و روحانی است !

عده ای کودک و نوجوان ، جمع می شوند . یک نوجوان لباس سبز ا بوالفضل (ع) را می پوشد ، اینها  دور محل می چرخند و از اذان مغرب تا شب ،  دور محل می چرخند و ندای کوعباس ، کو عباس  سرمی دهند یعنی :کجاست عباس ؟ ا نگاری طفلان امام حسین (ع) هستند و دنبال عموی خود می گردند !

دم در هر خانه ای جمع می شوند ، در می زنند و توی حیاط خانه نوحه سرایی می کنند . صاحبخانه نیز مبلغی پول به آ نها می دهد و آ نها با این پول  لباس و زنجیر و طبل و سنج می خرند تا روز عاشورا برای دسته روی  بسوی روستای رودبار که 5 کیلومتر با روستا ما فاصله دارد از آن استفادهکنند...

 

شب نهم محرم ، از روستای رودبار ، هیت سینه زنی  پیاده  راه می ا فتند و در مسیر خود ، از روستای اور طشت عبور می کنند و وارد روستای ا فراتخت می شوند. تابستان و زمستان  ، برف وسرما ، هیچ تاثیر ندارد و ا ینها 5 کیلومتر پیاده به روستای ما می آیند . در حیاط  تکیه و مسجد محل عزدارای را برپا می کنند و پس به روستای خود باز می گردند .

پدرم تعریف می کند سالهای بسیار دور ، یک شب برف سنگینی آمد . مردم روستای رودبار ، در برف وسرما نتوا نستند حرکت کنند . اما دلشان طاقت نداشت که نیایند تا ا ینکه چند نفر از بزرگان  محل ، همان شب در عالم خواب بهشان الهام می شود که باید بروند ...

دم دمای صبح ، مردم ا فرا تخت ، صدای عزاداری را می شوند. از خانه ها بیرون می آیند و عزادارانروستای رودبار را می بینند  که پای پیاده در برف با علم و کُتل آمده ا ند....

روز نهم - روز تاسوعا- نه  تنها روستای رودبار ، بلکه نزدیک به 10-12 پارچه آبادی ، و ا مروزه بسیاری ازمردم از سراسر استان مازندران ، بواسطه فیلم (روایت یک شمع ) که از تلویزیون مازندران ، بارها وبارها پخش شده یا فیلم های دیگری که فیلمبرداران آماتور گرفته و پخش کردند، یبا گفته های دیگران ،به روستای اورطشت و افرا تخت  می آیند ...

مردم روستای ا فرا تخت و اورطشت از صبح، خود را مهیای پذیرایی از عزاداران امام حسین (ع) می نمایند و دروازهای منازل به روی مردم باز است و صاحب خانه با اصرار فراوان می خواهد که به خانه آنهابرای صرف نهار و استراحت  بیایند .

جالب اینجاست که هر کس تعداد مهمانانش بیشتر باشد به این ا مر مباهات می کنند و خدمتگزاری ازعزاداران امام حسین (ع) را با هر سمت و مقامی که داشته باشد ، ا فتخار بزرگ زندگی خود می داند...

 

روز تاسوعا ، عزاداران ، اکثراً  پیاده وارد روستا می شوند و نخل را نیز به روستا می آورند .نخل یااماری که به گفته  بزرگان روستا ، نمادی از تابوت پیکر مطر امام حسین (ع) است ، فقط  روز تاسوعا و عاشورا  به حرکت در می آید.

نخل منطقه ما به بزرگی نخل  یزد  نیست ولی قصه جالبی دارد . سازنده این نخل و یک نخل دیگر  که در منطقه نوا ، منطقه ییلاقی  جاده هراز – مسیر آمل  به تهران – موجود است ، یک نفر می باشد که حدود 80 سال و بلکه بیشتر آنرا  ساخته .این نخل  اینجا در روز تاسوعا و عاشورا به حرکت در می آید و آن نخل در منطقه نوا ، در روز اربعین  ، طی مراسم  با شکوهی  از میان  دره ای عبور داده می شود و با طناب کشی به بالای تپه ای مشرف به روستا نوا منتقل می شود .

نخل گردانی مراسم شورا نگیز و حزن ا نگیزیست  که نه به نوشته می آید و نه به فیلم  و نه به عکس ، فقط باید دید و حس کرد .

اکثر جوانها در شب عاشورا  ، توی تکیه می مانند و تا صبح  به عزاداری  می پردازند و اگر نیم ساعتی ، یک ساعتی، خوابی به چشم بیاید ، همانجا در تکیه  می خوا بند .

صبح روز عاشورا ، بعداز اذان صبح ، مراسم صبح تیره دل شروع می شود .

صبح تیره دل نیز مراسم زیبایی هست که عزداران روستای ما از تکیه پایین محله به سوی تکیه بالا محله می آیند و با نوای پر سوزو گداز  مداح ، به عزاداری می پردازند و با اشک و آه از صبح می خواهند که ند مد !  از روز می خواهند که بر نیاید و از خورشید می خواهند که نتابد .
روز نشود و عاشورا نیاید تا ا مام حسین (ع)  به شهادت نرسد .

آنها در نوحه سرایی خود ، عاجزا نه از روز می خواهند که شب را به کناری نزند و نیاید ... آه و ناله  عزاداران چنان سوزناک است که هر شنونده ای را به گریه می ا ندازد ...
عزداران بعداز مراسم صبح تیره دل ،که از عنوان آن هم پیداست که چه حزنی دارد ، در تیکه بالا محله  جمع می شوند  و زیارت عاشورا می خوا نند و سپس با حوای نذری پذیرایی می شوند .

 بعداز آن ، حوالی ساعت 9 صبح ، هیت عزدارای بر ا ی حرکت به سوی رو د بار آماده می شود . وسایل  وطراحی تعزیه خیابانی آماده می شود . تعزیه خوانها لباس  خاص خود را می پوشند و تعدادی طفل دختر به عنوان کودکان اسیر ، همراه این تعزیه خوانان را می افتند . با طناب و دست پا بسته ، هیت زنجیر زنی پشت سر ا ین کاروان  به راه می افتد و بعداز عبور از لورطشت ، به سمت  روستای رودبار حرکت می کنیم .

حدود 12 الی 15 روستای دیگر نیز به این کاروان  می پیوندند  و خیل عظیمی از عزداران ، به سوی روستای رودبار می روند و بعداز مراسم ، مهمان خانه های مردم رودبار میشوند . و در آنجا نیز مثل روستا ما ا فرا تخت ، از صبح مردم خود را مهیای پذیرا یی از عزداران می کنند .

عصر روز عاشورا ، در روستای  رودبار تعزیه امام حسین (ع) برگزار می شود. و مردم  بعداز صرف نهار ، به تماشای  تعزیه می نشینند و غروب ، مراسم شام غریبان برگذار می شود .

مردم روستای ما ، نخل ندارند که آنرا حرکت بدهند . بجای آن یک علم کوچک داریم که قدمت آن به اندازه نخل روستایاورطشت هست و شاید بالای 80 سال قدمت ساخت آن است. این علم کوچک که به علم سلام معروف است ، نماد روستای ماست ما با آن به عزدارا نی که وارد روستای ما می شوند سلام میدهیم و روز عاشورا آنرا پیشاپیش دسته عزدارای خود حرکت می دهیم .

برخلاف بعضی از ریاکاری بازی که این سالها مُد شده و علم های بزرگ با چرخ و اینها می آورند توی خیابان ، علم روستای ما اینجوری  نیست . یک علم کوچک و زیباست  که حکایت معجزه آسایی نیزدارد .
چند سال قبل ، من خودم شاهد بودم که مردم روستای ما برای استقبال از عزداران رودبار ، بدون علم آمدند . یعنی عجله  داشتند برای آمدن به سرمحل ، علم را ازیاد بردند.
علم در داخل تکیه به زمین افتاد و صدا بلند شد . عده ای در بیرون تکیه شنیدند و داخل تکیه شدند تا محل صدا را تشخیص بدهند . آنجا کسی نبود ولی علم  روی زمین افتاده بود ...


 

حکایت شام غریبان هم جالب است . مردم روستای ما بصورت هیت دست روی در حالیکه کودکان شمع به دست در جلوی هیت حرکت می کنند  به سوی روستای اورطشت که گلزار شهدا در آنجاست  می آیند و کنار امام زاده قاسم (ع) و گلزار شهدا جمع می شوند و مراسم شام غریبان را بپا می دارند .

از خیلی سال قبل ، دلم می خواست  از مراسم عزدارای روستای پدری ام فیلمی بسازم .

یادم می آید اولین فیلمنامه ای که آماده کردم برای ساخت ، سال 1369 ، فیلمی بود با عنوان صبح تیره دل ،و بصورت 8 میلمتری می خواستم بسازم ، نشد ، فیلمنامه اش  تصویب نشد! یک نگاه  خاصی  آن زمان توی سینمای جوانان حاکم بود ....

بجایش  اولین فیلم  خودم را به نام (بیراهه ) ساختم و این فکر سالها با من بود ...

بعدش دوربین ویدئو که خریدم ، همه ساله از مراسم فیلم می گرفتم و الان از سال 1372 تا حالا از مراسم فیلم دارم. تا اینکه  وقتی توی صدا وسیمای مرکز مازندران به عنوان کارگردان مشغول برنامه سازی بودم ، با همان اشتیاق  سابق ، فیلم  را ساختم . خودم هم فیلمبرداری کردم ، خودم هم تدوین کردم با عنوان (روایت یک شمع ) پخش هم شد .

جالب اینجاست که برایش حق الزحمه هم به من دادند که با پول آن ، پول دوربینی که خریده بودم در آمد .... خیلی برایم جالب بود .

الان هر ساله این فیلم از شبکه مازندران پخش می شود .
یک  سال که رفتیم روستای رودبار ، از بس مهمان آمده بودند ، معلوم  بود مال منطقه ما نبودند . پرسیدم ، دیدم  آقا  گفت  از  بند پی  بابل  آمدیم . گفتم : چه  جوری  آمدید  اینجا ؟  از کجا می دا نسیتد ا ینجا مراسم است ؟
گفت : دوسه شب قبل ، تلویزیون فیلمی پخش کرد ...
بعدش البته  این سالها ،  به مدد دوربین های دیجیتال و موبایل  و تصاویر  آن که به همه جا می رود ، بر تعداد کسانی که برای حضور در این مراسم به منطقه ما می آیند ا فزوده می شود .
ا فتخار حضور در این مراسم را برای همه سالها داشتم . دوران نوجوانی و آغاز جوانی ، تاسال 79 ، توی روستا مداحی می کردم . صدایم بد نبود .
بعدش حنجره ام باز شد . دیگر نتوا نستم مداحی کنم . بعدش  همیشه دستم دوربین  بود و فیلم می گرفتم و چند سال  بعد روضه می خواندم . الان هم گهگاهی روضه می خوا نم .
شب  اول محرم شام دهی دارم و و روزنهم – تاسوعا – هر جا باشم می آ یم برای نهار دهی ...
یک سال  فقط ، نمی دا نم چی شد که خانه ام را در روستا اجاره داده بودم به یک  جوانی  که تازه ازدواج کرده بود . خودم ساری بودم. خانه  سازمانی صدا وسیما می نشستم . با مستأجر شرط کرده بودم که روزنهم دروازه را باز کند و من خودم هزینه را می دهم  تا نهار دهی شود . متاسفانه شب  ششم یا هفتم به من گفت  که نمی توا ند  این کار را بکند. آن سال ، در خانه ام بسته بود .
دلم داشت پاره می شد . مثل کودکی مادر مرده گریه می کردم . سر ظهر رفتم توی زمین  شالیزاری ، گوشه ای مخفی شدم . 38 سال سن داشتم  و مدیر تولید سیما هم بودم !
رفتم گوشه ای مخفی شدم . نه رو داشتم به محل بیایم . نه دل داشتم ... تا ساعت 3 بعدازظهر آنجا نشستم و گریه کردم . همه که رفتند ، من به روستا برگشتم ...

دیگه تکرار نشد ...                         

خدا کند  که نشود .... 


کد مطلب: 169

  • علیرضا فلاح

چگونه حرمت خاک کربلا از حرمت کعبه بیشتر است و این گناه نیست که مقام خاک کربلا را بیشتر از حرمت کعبه بدانیم ؟

سالار شهیدان ا با عبدالله الحسین (ع)  از همه چیزش در راه خدا و ا عتلای دین خداوند گذشت و همه چیز ش را در راه معبود فدا کرد و مظلومیت و خضوع و خشوعی از آن حضرت  در عالم آشکار  شد که از هیچ یک از انبیا و اوصیای الهی آشکار نشد .

خداوند  عالم در ازای شهادت و از خود گذشتگی  ویژگی ها و خصوصیاتی را به آن حضرت کرامت فرمود که به هیچ کس  این ویژگی را عنایت نفرموده .

از جمله این ویژگی ها ، فضائل و خصوصیات فراوا نی است که در مورد کربلا ، زیارت امام حسین (ع) و زا ئر آن حضرت می باشد . مانند شفا بودن تربت امام حسین (ع) که خوردن خاک حرام است حتی خاک مکه و مسجد الحرم ولی خوردن تربت آن حضرت  به قدر یک نخود جهت استشفا  و درمان جایز و بلکه مستحب  است و رویات فراوا نی بر آن دلالت می کند .

خصوصیات و ویژگی های مربوط به سرزمین کربلا و زیارت امام حسین (ع) و زا ئر آن حضرت در روایت معتبر  فراوانی  آمده است که جهت اطلاع می توانید  به کتاب کامل الزیارا ت نوشته جعفر بن محمد قولویه که از کتب قدیمی و معتبر شیعه می باشد و نویسنده آن از بزرگان امامیه بوده است و خود او و کتا بش مورد اعتماد بزرگان علمای شیعه بوده است، مراجعه کنید .

فضیلت خاک کربلا و تربت امام حسین (ع)

عبدالله بن سنان گوید : از امام صادق (ع) شنیدیم که می فرمودند : قبر حسین بن علی (ع) بیست ذراع مکسرا باغی از باغهای بهشت و محل صعود  ملائکه به آسمان است و هیچ یک ملک مقرب  و نبی مرسلی نیست مگر آنکه از خداوند می خواهد تا آن حضرت را زیارت کند پس گروهی از آنها برای زیارت  پایین می آیند و فوجی بالا می روند.

فضل بن یحیی از پدرش از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمودند :

زیارت کنید کربلا را و آن را ترک نکنید  هما نا زمین کربلا بهترین اولاد انبیا را در برگرفته است .  آگاه باشید که ملائکه  هزار سال قبل  از اینکه جدم حسین (ع) در آنجا دفن شود کربلا را زیارت کردند پس بکوش ای یحیی که جایت در آنجا خالی نما ند .

امام صادق (ع) فرمودند :

زمین  کعبه  به خود افتخار کرد و گفت : کیست مانند من ! در حالی که خداوند خانه خویش را بر روس من بنا نمود  و مردم از راههای دور به جانب  من می آیند و من حرم خدا  و محل  ا من او شده ام .

پس خداوند به او وحی نمود که ساکت باش سوگند به عزت  و جلالم  که فضیلت  تو در مقایسه با آنچه به زمین کربلا عطا نموده ام چیزی نیست مگر  به مقدار رطوبتی که یک سوزن به هنگام فرو رفتن در دریا  به خود می گیرد واگر خاک کربلا نبود تو را فضیلت نمی دادم و اگر نبود آن کسی که سرزمین کربلا او را دربرگفته ترا نمی آفریدم . و آن خانه را که به آن می بالی نمی آفریدم .

پس آرام خاموش ، سربزیر ، متواضع، خاضع و خاشع باش. هرگز به زمین کربلا فخر فروشی مکن وگرنه تو را در زمین فرو می برم و در آتش جهنم سر نگونت می نمایم .

عکس : مراسم عزاداری در روستای پدری ام ، افراتخت


کد مطلب: 167

  • علیرضا فلاح

با توجه به اینکه جهاد بر زن واجب نیست ، چرا امام حسین (ع) ، زن ها را با خود به کربلا برد ؟

اولاً  آنچه برزن واجب نیست جهاد ابتدایی می باشد . تمام جهاد ها ، جهاد ا بتدایی نیستند بلکه نوع  دیگر از جهاد وجود دارد و آن جهاد دفاعی است . و جهاد دفاعی برای حفظ کیان و حدود و ثغور (مرز) اسلام  برهر کسی  که قدرت دارد واجب است و حدود و ثغور اسلام محدود در منطقه  خاصی نیست . لذا در هر نقطه ای  از عالم ، اگر اصل اسلام  به خطر بیافتد ، باید همگان دفاع کنند که یک عده از مدافعین «زنان» هستند .

ثانیاً : آنجایی که حضور  زنان را در اجتماع منع کرده اند ، جایی است که ارزشهای ا نسا نی و زن  اسلامی به خطر بیافتد . اگر جایی حفظ ارزش و کرامت  زن  شود ، حضور زن در میادین دفاعی ، منع و اشکالی  ندارد . مانند حضور حضرت زهرا (س) با رعایت تمام ارزشها در مسجد پیامبر و ایراد خطبه . 

ثالثاً :  اجبار و به صورت وجوب ، درست است که به حضور زنان در اسلام امر نشده اما حضور  داو طلبا نه  منعی ندارد . چنانکه در صدر اسلام  در میادین  نبرد حضور داوطلبا نه مانند نُسیبه  جراح  در جنگ احد  در حضور  پیامبر(ص) در تاریخ به اثبات رسیده است و همه زنان کربلا حضور داوطلبا نه داشتند .

و آخر آنکه گر چه هدف امام حسین (ع) مبارزه  با ظلم  و ستم بوده است اما تمام هدف نبوده  است بلکه یکی از اهداف حضرت ،  تشکیل حکومت اسلامی است که حاکم اسلامی برآن حاکم  باشد و احکام الهی و سنت پیامبر خدا  در آن جاری و اجرا شود . و هر کجا  این موقعیت فراهم می شود امام ، اساس آن را پی ریزی می نمود و همراه بودن خانواده و زن وفرزند در این رابطه نه تنها نقص نیست بلکه کمکی در رسیدن به هدف است .

عکس : مراسم عزاداری در روستای پدری ام ، افراتخت


کد مطلب: 166

  • علیرضا فلاح

چرا امام حسین (ع)  با وجود آن که می دا نست در این راه به شهادت می رسد و در نهایت ا هل بیتش به اسارت می روند ، اهل  بیت خویش را دراین سفر به همراه آورد ؟

از جمله پاسخ هایی که به این شبهه داده شده آن است که اگر امام حسین (ع) آنها را در مدینه می گذاشتند و به کربلا می رفتند، عاملان یزید آنها را گروگان  می گرفتند و امام حسین (ع) را بین تسلیم شدن و بیعت کردن با یزید و گروگان گرفتن اهل بیتش تحت فشار قرار می دادند و از آن جا که امام حسین (ع) نه حاضر بود زنده باشد و ا هل بیت خود را اسیر ببیند و نه حاضر  بود تسلیم یزید شوند، بنابر این تمام اهل بیتش را به ا ستثناء چند نفری  به کربلا برد و حاضر به بیعت با یزید نشد .

علاوه برآن ، اگر امام تنها با مردا نی چند ، به کربلا می رفت و کشته می شد این اتفاق  تنها به صورت یک واقعه ی تاریخی ثبت می شد که دو قدرتمند به نام امام حسین (ع) و یزید علیه اللعنه برسر خلافت و ریاست نزاع کردند ، یکی کشته شد و دیگری غالب گردید .

ولی اسیری ا هل بیت ، پرده ها را کنار زد و آل یزید وآل سفیان را رسوا نمود.

پس حضرت مصلحت  را در آن دید که آنان را با خود همراه کرده تا از طرفی آنان را حد توان و زنده بودنش  محافظت نموده و از طرف دیگر ، آنان ادامه دهنده رسالت  بیداری امت  با ایراد خطبه ها و ا فشاگری و بیان مظلومیت ا هل بیت عصمت و طهارت  باشند تا از این طریق هویت واقعی یزید  را برای مردم به اثبات رسانده و در نتیجه عدم لیاقت  یزید را نسبت به مقام خلافت به مردم اثبات نمایند.

عکس : مراسم عزاداری در روستای پدری ام ، افراتخت


کد مطلب: 165

  • علیرضا فلاح

 خدا می‌داند چه می‌گذرد بر دل نازک کودکان حسین (ع)، وقتی سپاه شمر بن ‌ذی‌الجوشن را می‌بینند، وقتی نگاهشان می‌افتد به لشکر یزید بن‌رکاب کلبی و دوهزار پای رکابش.

وقتی حصین بن‌نمیر را با سپاهی دیگر می‌بینند که اسب‌ها را در کوفه زین می‌کند و وارد کربلا می‌شود. خدایا! مگر حسین‌بن علی کدام حلالی را حرام و کدام حرامی را حلال کرده است که این همه لشکر در مقابل او قد علم کرده‌اند؟!

قصه کربلا پرغصه است، از همان وقت که حضرت آدم عبورش از این سرزمین افتاد و از بهشت رانده شد و گمشده‌اش حضرت حوا را در کربلا یافت. اشک ریخت و گریه کرد.

نمی‌دانم چه شد. آدم ابوالبشر در این صحرا به زمین افتاد و خون از پایش جاری شد و زبان به شکوه گشود که خدایا مگر از من چه گناهی سر زد و مرا مستحق کیفر دیدی، من همه زمین را سیر کردم و چنین ناراحتی تنها در این سرزمین برایم حاصل شد و پاسخ شنید، تو هیچ گناهی مرتکب نشدی، اما در این سرزمین است که فرزندت حسین را به ظلم و ستم خواهند کشت.

قصه کربلا پرغصه است، کشتی نوح در این سرزمین از حرکت باز می‌ایستد و ترس وجود نوح را فرا می‌گیرد، آنچنان که نوح اذعان به ترس خود کرد و حضرت جبرئیل بر او نازل شد و گفت: ای نوح! پسر خاتم اوصیا در اینجا کشته می‌شود و نوح قاتل حسین را مورد لعن و نفرین قرار می‌دهد.

کربلا قصه‌ای پرغصه است، قصه لغزیدن مرکب ابراهیم پیامبر و به زمین افتادن او و سرشکستن حضرتش، ابراهیم هم شکوه می‌کند از این حادثه و از جبرئیل می‌شنود خون تو برای همراهی با خون پسر خاتم اوصیا بر زمین جاری شد.

قصه کربلا پرغصه است، وقتی حضرت اسماعیل از این سرزمین می‌گذشت و از شهادت حسین‌بن‌علی آگاه شد، گریه کرد، گریه.

خدایا! چه سری در خاک کربلاست که وقتی موسی‌بن عمران از آن می‌گذرد، پا زخمی می‌شود بر اثر خارهای این سرزمین، تندباد آسمان کربلا فرش سلیمان را به زمین می‌کشد و پیامبر خدا را نقش زمین می‌کند.

کربلا قصه‌ها دارد، قصه لعن قاتلان حسین هنگام عبور عیسای مسیح از این سرزمین، قصه درنگ امیرمومنان هنگام عبور به سوی صفین و گریه‌های حضرت و یادآوری شهادت فرزندش حسین علیه‌السلام.

کربلا سرزمین قصه‌های پرغصه است ، برای همه، برای آنان که حریم حرم را شکستند و فرزند رسول خدا را کشتند. خدا می‌داند ، کربلا قصه‌ای دارد که غصه آن در آسمان‌ها پیچید وقتی علی‌اکبر (ع) روی زمین غلتید، وقتی یادگار برادر قاسم ‌بن‌ حسن به میدان رفت ، وقتی تیر گلوی اصغر را نشانه گرفت و عبدالله روی زمین در خون تپید.

محمد خامه‌یار - جام‌جم

عکس : مراسم عزاداری در روستای پدری ام ، افراتخت


کد مطلب: 164

  • علیرضا فلاح

یکی از شبهاتی که ممکن ا ست ذهن  خوا ننده یا شنو نده روضه امام حسین (ع) را به خود مشغول  کند این است که امام حسین (ع) با این کار خود را به هلاکتی ا نداخته ا ند که خداوند در قرآن با آیه « ولا تلقو  بایدیکم الی التهلکه ؛ خود را با دستهایتان  به هلاکت نیندازید » نهی کرده است و ا نجام این کار ، خودکشی است. چطور ممکن است  امام حسین (ع) که فرزند رسول گرامی ا سلام و امیر المومنین (ع) است و با دین اسلام  آشنایی  کامل دارد چنین کاری  کرده باشند ؟

 برای رسیدن  به جواب  از این شبهه مقدمه ای  را در مورد معنای آیه « هلاکت » اشاره می نماییم تا معنی هلاکت حرام مشخص شود ، تا بعد ببنیم  که آیا این عنوان در مورد قیام بزرگ  امام حسین (ع) صدق می کند یا خیر ؟

خداوند در قران می فرمایند : وا نفقوا فی سیبل الله  و لا تلقو ا بایدیکم  ا لی التهلکه و ا حسنوا ا ن الله یحب المحسنین . البقره /195

در راه خدا ا نفاق کنید و خود را با دستهایتان  به هلاکت  نیندازید و نیکی کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد . (تهلکه) در ا ین آیه به معنای هلاکت  است ومقصود  از آن هر کاری است که ا نجام آن به ا نسان  ضرر بزرگی بزند  که تحمل آن در حالت عادی ممکن نیست ، مانند فقر یا مریضی یا مرگ .

این آیه کریمه در ا بتدا به ا نفاق در راه خدا ، یعنی فداکاری در راه وی و بخشش در طریقی که او می پسندد،دعوت و پس از آن از ا نداختن خود در هلاکت  منع می نماید .
 پس مراد از هلاکت  در این آیه ، هلاکتی است که از ترک فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا نشات می گیرد .

سپس می فرمائید « و نیکی کنید »  یعنی با فداکاری و از خودگذشتگی  در راه خدا از نیکو کاران باشید ،پر واضح است که هر نوع فداکاری ، فداکاری نیکو نمی باشد و هر بخششی محبوب و پسندیده  درگاه خداوند نیست ، زیرا اگر چنین بود باید فداکاری های دیوا نگان و نادا نان نیز ، در نزد خداوند  پسندیده باشد .

فداکاری و از جان گذشتگی مورد پسند خداوند شرایطی دارد که مهمترین  آن ، این دوشرط است :
فداکاری و از خود گذشتگی در راه و هدفی باشد که عقلای عالم آن را می پسندند  ،  و گرنه  اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آمیز یا ناخودآگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود .
آن چه در راه او هدیه می شود از نظر ارزش ، از خود هدیه ، دارای برتری و فضیلت باشد، مانند گذشتن  از مال برای به دست آوردن علم یا سلامتی ، و یا قربانی کردن حیوا نی برای تامین نیاز غذایی ا نسان ، دریک کلام ، هر چه هدف والاتر باشد فداکاری در راه آن برتر و کامل تر است .
 این دو مطلب ، دوشرط اساسی از شروطی هستند که باید در هر بخشش و انفاق و فداکاری  رعایت شود تا آن فداکاری نیکو بوده و در راه خدا  به حساب آید .

با این مقدمه ، به خوبی مشخص  می شود که قیام امام حسین (ع) به طور کامل در راه خدا بوده است ، زیرا این دو شرط را به نحو کامل داشته است ، بنا بر این تمام فداکاری هایی که آن حضرت در روز عاشورا ا نجام  داده ا ند ، در راه خدا و مورد رضایت الله  بوده است .

خلاصه اینکه :

آیه هلاکت ( یا هر دلیلی که خودکشی را حرام می کند ) شامل هر گونه خود را به خطر ا نداختن نمی شود ، و قربا نی کردن جان و مال را اگر برای هدفی بزرگ و شریف – مثل آن قیام جاودان امام حسین (ع) – باشد، حرام نمی کند ، چون در فداکاری های حضرت شروط فداکاری شریف و از خود گذشتگی مقدس به بهترین نحو موجود است .

اگر نبود فداکاری امام حسین (ع) در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن چه پیامبران در طول تاریخ آورده بودند ، در زیر آوار بدعت ها ، سیاه نمایی ها و انحرا فا تی که خلفای پیشین به وجود آورده بودند دفن می شد و ا ثری از آن با قی نمی ماند ، هما نطور که ادیان گذشته در زیر این رسوبات  مدفون شد و ا ثر درستی از آنها بر جای نما ند .

پس قیام امام حسین (ع)  هم عقلائی است و هم هدفی که آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در یک کلمه تمام هستی ، با ارزش تر است .


کد مطلب: 163
  • علیرضا فلاح

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح گفت: ملتی که بزرگ‌ترین افتخارش جهاد فی سبیل‌الله است، تهدیدپذیرنیست.

سردار سرتیپ پاسدار احمد وحیدی  در رزمایش 50 هزار نفری فداییان انقلاب جهانی اسلام در بوشهر افزود: آنهایی که ملت ایران را تهدید می‌کنند باید به چند سوال پاسخ دهند، نخست این‌که خودشان را برای چه تعداد کشته آماده کرده‌اند.
 وی اضافه کرد: آنها باید پاسخ دهند که برای چه مدت نبرد، غرق شدن چند ناوشان و انواع حملات و ضربات کوبنده بسیجیان دریا دل با انواع موشک‌ها، اژدرهای سطحی و زیر سطحی آمادگی و تحمل دارند.
وحیدی یادآورشد: سردمداران آمریکایی گمان نکنند تا حالا جنگ واقعی را تجربه کرده‌اند، زیرا در عراق رژیم بعث صدام عقب‌نشینی کرد و در افغانستان نیز کسی نبود که بجنگد، اما با این وجود در این کشورها وضعیت آنها وخیم است.

وی با بیان این‌که ایران برای آمریکا ویتنام نیست، گفت: ایران اسلامی آنچنان مقتدر و قوی است که در صورت حماقت سردمداران آمریکا، جنگ واقعی را نشان خواهد داد.

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این‌که آیا رژیم صهیونیستی خودش را برای 150هزار موشک آماده کرده است ؟، اظهار کرد: رژیم صهیونیستی وقتی بخواهد تهدیدش را عملی کند، رزمندگان اسلام می‌توانند انتقام ده‌ها سالی را که این رژیم علیه مسلمانان ظلم کرده است، بگیرند. وی گفت: آنها هنوز انتقام صبرا و شتیلا و کشتارهایی را که در اردوگاه‌ها و غزه انجام داده‌اند پس نداده‌اند.

وحیدی افزود: حاکمان رژیم جعلی صهیونیستی گمان می‌کنند که ملت و بسیجیان ما در ایران و در عالم به آنها مهلت نفس کشیدن خواهند داد. وی یادآورشد: ملت ایران پشتوانه غنی عاشورا و مهدویت را دارد و براساس رهبری هوشمندانه رهبر معظم انقلاب آنچنان قدرت منسجمی تشکیل شده است که کسی نمی‌تواند در آن خللی ایجاد کند.(1)

1 - فرضیه روز دوم حمله به ایران


کد مطلب: 162

  • علیرضا فلاح

چرا امام حسن (ع)  صلح و امام حسین (ع) قیام کرد ؟ اگر صلح کار درستی بود چرا امام حسین (ع)  با یزید صلح نکرد ؟ و اگر قرار بر جنگ بود . پس چرا امام حسن (ع)  نجنگید ؟

پاسخ این سوال را باید در اوضاع و شرایط متفاوت زمان این دو بزرگوار و نحوه رفتار و شخصیت  معاویه و یزد جستجو کرد از جمله اینکه معاویه در دوران زمامداری خود با نقشه ها وسیاستهای عوام  فریبانه اش ، همواره سعی می کرد به حکومت خویش رنگ شرعی دهد او جامعه اسلامی را به جامعه غیر اسلامی تبدیل  کرده بود . ولی با وجود آن ، ظوا هر اسلام  را نسبتاً  حفظ می کرد ،پرده ها  را نمی دریده و در دربارش ، پاره ای از مقررات اسلامی  رعایت می شد . او می دانست  چون به نام دین دارد حکومت می کند  نباید علناً کارهای خلاف  دین انجام دهد .

به علاوه  معاویه در حل و فصل امور ، سیاست فوق العاده ای داشت و مشکلات را به گونه ای حل می کرد که فرزندش یزید فاقد این سیاست بود ، همین دو موضوع پیروزی قیام و تاثیر شهادت در زمان معاویه  را مورد تردید قرار می داد . چون در این شرایط  افکار عمومی داوری صحیحی در مورد معاویه نمی کرد و حتی به میزان ا نحراف معاویه از اسلام آشنا نمی شد .

لذا جنگ امام حسن (ع) با معاویه بیشتر یک اختلاف سیاسی بر سرقدرت به شمار می رفت تا قیام حق در برابر باطل برخلاف معاویه ، یزید نه تنها تد بیر و سیاست پدر را نداشت ، بلکه از رعایت ظوا هر اسلام نیز که می خواست به نام آن بر مردم حکومت کند ، فرسنگها دور بود .

یزید جوا نی شهوت پرست و فاقد  دور ا ندیشی و احتیاط بود و علناً مقدسات اسلامی را زیر پا می گذاشت و در راه ارضای شهوا ت خود از هیچ  چیز فرو گذاری نمی کرد . یزید از لحاظ سیاسی آنقدر ناپخته بود که ما هیت اصلی بنی امیه را که دشمنی آشتی  ناپذیر با ا سلام و احیای رژیم اشرا فی  آن زمان بود کاملاً به مردم نشان داد .

با این شرایط یزید ، مزدوران حکومت بنی امیه ، نمی توا نستند قیام ا مام حسین (ع)  را در ا فکار عمومی  متهم کنند و رفتارهای خلاف شرع یزید ، مجوز خوبی برای قیام حسین بن علی(ع)   جهت واژگون ساختن چنین حکومتی  به شمار می رفت و مردم این قیام را قیام حق علیه باطل  می شمرد ند  نه نزاع بر سرقدرت .
علاوه بر آن
، ا بن زیاد که از طرف یزید با سپاه مجهزی به کربلا آمده بود ، هرگز حاضر به صلح نبود بلکه اعلام کرد که یا امام حسین (ع) باید تسلیم شود و با یزید بیعت کند و یا آنکه با امام (ع) وارد جنگ می شود و مسلماً امام  بیعت با یزید را نمی پذیرفت .
از طرف دیگر این سپاه ا بن زیاد بود که ابتدا جنگ را آغاز کرد و امام (ع) هم پس از حمله سپاه دشمن ، صف آرایی کرد .


کد مطلب: 161
  • علیرضا فلاح

محرم در راه است ، راهی که آدم را به کربلا رهنمون می سازد.

 کربلا، اینجا دیگر مکان نیست ، راهی است مستقیم به بهشت .



کد مطلب: 160
  • علیرضا فلاح

یکی از غم‌انگیز‌ترین ازدواج‌های نمادین جهان در لبنان برگزار شد.

در این مراسم ازدواج، دختر ۸ ساله به نام خلود مبتلا به سرطان است با دوست بیمارش، کریم ۱۲ ساله ازدواج کرد.

 این مراسم در حقیقت بزرگ‌ترین آرزوی خلود بود. او همیشه به دوستان و خانواده‌اش می‌گفت دوست دارد قبل از مرگش لباس سفید عروسی به تن کند. این مراسم در یکی از سالن‌های بزرگ و مجلل بیروت برگزار شد و خانواده این عروس و داماد با اشک و آرزوی شفا برای این دو کودک جشن با شکوهی برپا کردند.

لباس عروس توسط یک طراح معروف مدل لباس دوخته شده و یکی از طراحان چهره مشهور، کار آرایش این دو کودک را انجام داده بود. خلود و کریم برای نخستین بار یکدیگر را در بیمارستان کودکان سرطانی دیدند و از همان ابتدا با هم صمیمی شدند.


کد مطلب: 157
  • علیرضا فلاح