پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

بی چتر می باید دوید، در فصل خیس عاشقی

 آن دم که خیاط ازل، پیرآهن سفید طبیعت را از هم می درد، بهار سبز با ردای خیس و بارانی اش، لبخند را بر لب سبزه های تازه رسته، جراحی می کند.صدای پای بهار، پرندگان نغمه خوان را مست کرده و جشنواره رنگ ها، طلیعه تازگی را بشارت می دهد.عمو نوروز با آن چرده سیاهش هم به مهمانی برف های سفید و آب شده دعوت می شود و حال اگر خوب گوش بسپاری، این روزها همه کائنات در جشن تولد دوباره زمین، به رقصی موزون و هماهنگ درآمده اند.

بهار و نوروز باستانی با حافظه تاریخی ما فارسی زبانان گره خورده است. دیرسالیانی است که این جشن شیرین و کهنه با تاروپود فرهنگ پارسی گویان درآمیخته و پاسداشت این سنت پرقدمت، نقش بی بدیلی در اتحاد و همدلی فارسی زبانان ایفا کرده است.

نوروز تنها به معنای آغاز سالی تازه نیست؛ این آیین کهن، به مثابه جشن فارسی زبانان و نماد هویت گویش ورانی است که زبان مادری شان "فارسی" است.

جشن نوروز، بیش از سه هزار سال قدمت تاریخی دارد اما ثبت رسمی آن به عنوان یک جشن ملی، به 538 سال قبل از میلاد برمی گردد. یعنی در زمانی که کوروش دوم، یکی از پادشاهان سلسله هخامنشی، بسیاری از زندانیان و محکومان جنگی را در این روز ملی، مورد عفو و بخشش قرار داد.

بی شک، خاستگاه اصلی این جشن فراملی، در دل خاک ایران پرگهر بوده است و از زمان سلسله هخامنشیان تا به امروز، نه تنها ایرانیان و فارسی زبانان، بلکه بسیاری از شهروندان آسیای میانه نیز از "نوروز" با شادباش و شکوه یاد می کنند.

در ایران و افغانستان، نوروز با آغاز سال جدید مصادف می شود اما در برخی دیگر از کشورهای همسایه، همچون آذربایجان و تاجیکستان، اولین روز از فصل بهار، آغاز سال جدید نیست اما جشنی ملی و فاخر است.

در جشن نوروز، خانه تکانی، عیدی دادن و چیدن سفره هفت سین، پای ثابت مراسم های این روز فرخنده است اما یکی از آیین های بسیار نیکویی که در ایام نوروز برگزار می شود و به کرات نیز مورد توجه دین مبین اسلام قرار دارد، سنت "صله رحم" است.

در حقیقت، فارسی زبانان گوشه و کنار جهان، نه تنها این زنده شدن دوباره طبیعت را با تفکر و تعقل دریافته اند، بلکه این حیات دوباره و نعمت هرساله ی باریتعالی را نیز در قالب جشن "نوروز"، گرامی می دارند.


  کدمطلب: 197

  • علیرضا فلاح

 عادت کرده ایم همیشه نوبت ماست و همیشه این ملت عزیز و بصیر ایران است که در همه صحنه های حضوری جدی و پررنگ دارد؛ از راهپیمایی ها گرفته تا انتخابات و غیره. اما مسئله این است که پس کی نوبت مسئولین میشود که به مردم توجه کنند؟ این روزها وقتی مسیر شهر مقدس قم به پردیسان (منطقه ای در ۱۵ کیلومتری قم که محل سکونت اغلب طلاب با سطح اقتصادی پایین است) با طلبه هایی مواجه میشوم که مینالند اما عاشق نظام مقدس اسلامی هستند و حرفشان این است که ما و مردم همیشه در همه صحنه ها حضور داشته ایم، اما مسئولین چرا فقط در آستانه انتخابات دم از رای مردم میزنند و مردم برایشان اهمیت میابد.

وقتی وارد مجلس و مسئولیتهای دیگر میشوند، انگار نه انگار که همین مردم بودند که آنها را به این پست و مقام رساندند. شاید هم حقوق میلیونی مجلس و مسئولیتهای مختلف، باعث میشود که احساس کنیم همه مردم در سطح ما هستند؛ در حالی که این گونه نیست. الان قشر کارگر، طلبه و سایر اقشار جامعه با حقوقی کمتر از پانصد هزار تومان امرار معاش میکنند؛ آن هم با این گرانی وحشتناک و سرسام آور چند سال اخیر. این روزها تاکسیها و ماشینهای شخصی دوباره کرایه های خود را بیست درصد افزایش داده و حرفشان این است که روغن موتور از ۷ هزار تومان به ۱۳ هزار تومان رسیده، لاستیک ماشین از جفتی ۱۳۰ هزار تومان به ۱۶۰ هزار تومان رسیده و ده ها جنس و کالای مورد نیاز مردم از قبیل مرغ که این روزها با کیلویی ۴۷۰۰ تومان رکوردی را برای خود ثبت کرده است.

نمیدانم به خدا مردم در فشار هستند، گرانی بیداد میکند. گوشت از کیلویی ۸ هزار تومان در عرض حدود ۵ سال به ۲۲ هزار تومان رسیده در حالی که حقوق ساعتی از ساعتی ۲۵۰۰ به ۴۰۰۰ و خوشبینانه اش به ۵۰۰۰ تومان رسیده است. این روزها اجاره کردن خانه ای کوچک برای جوانانی که ازدواج میکنند بسیار سخت است. هیچ کس به فکر نیست؛ چون این وضعیت را درک نکرده و لمس نکرده است.

سید جواد میرخلیلی
مطلبی که  خواندید از سری یادداشت های بینندگان سایت الف است .


  کدمطلب: 196
  • علیرضا فلاح

من کیسه خاکم

۱۹
اسفند
وقتی جنگ شروع شد،  پدرم برای رفتن به جبهه تلاش زیادی می کرد. اما چون سنش زیاد بود،  با رفتنش موافقت نمی شد. بارها و بارها پیش آمد که با خوشحالی و امید به محل اعزام می رفت و با ناراحتی بر می گشت.

بالاخره بعد از مراجعات مکرر،  پدر خودش را به جهاد معرفی کرد. در آن جا از پدر سوال کرده بودند که چه تخصصی دارد و چه کاری می تواند در جبهه انجام د هد؟  پدر در جواب گفته بود:

من هیچ تخصصی ندارم. ولی می توانم مثل یک کیسه خاک در سنگر بسیجی ها باشم.

همین حرف آن ها را تحت تاثیر قرار داده بود. چند روز بعد،  پدر همراه گروه امداد به جبهه اعزام شد.

راوی : فرزند شهید - ساره ایوبی

امروز هم اگر برای این سرزمین و این نظام مقدس اتفاقی بیفتد و ما مجبور به دفاع شویم - چون هیجگاه مهاجم نبودیم - باز هستند مردان بزرگی مثل این شهید که جانشان را هدیه کنند.

اما ...اما آیا حق این مردم شریف این است که خدای ناکرده با عملکرد عده ای ، دلسرد شوند یا با یادآوری اختلاس بی سابقه حتی از شرکت در جشن نیکوکاری هم خودداری کنند؟

وقتی پایگاههای خالی از جمعیت را دیدم ، دلم گرفت.
سالهای گذشته ، یادش بخیر!

 

  کدمطلب: 195

  • علیرضا فلاح

سروران دنیا !

۱۸
اسفند

به دو مطلب زیر با عکس هایش دقت فرمایید:

1-یک زن آمریکایی پس از چهار بار تجربه زندگی ناموفق با برگزاری مراسم ازدواج در میان دوستان و آشنایان خود، سگش را به عنوان همسری برگزید. یکی از سرشناسان منطقه نیز در این مراسم حضور داشت و به دو زوج گفت: برای هر یک از شما آرزوی خوشبختی می کنم.

در شب عروسی، زن با لباس عروس و آرایش کامل و سگ با یک دست کت و شلوار حضور پیدا کردند. این زن درباره علت ازدواجش با یک سگ گفت: این سگ از همسران سابق من باوفا تر هستند.


2-“لوئیس ام ماگازو” سیاستمدار دموکرات نیوجرسی آمریکا به خاطر انتشار تصاویر برهنه‌‌اش در هیبت زنانه در سایت “کارل بی جانسون” جمهوری‌خواه در آستانه استعفا قرار دارد.


یعنی اینها قرار است در قالب فرهنگ آمریکایی آقای دنیا باشند؟ سروران آینده دنیا اینها هستند؟ اینها آدمند ؟


کدمطلب: 194
  • علیرضا فلاح

گاهی ، شرایطی پیش می آید که بین عقل وعشق گیر می کنیم ...

باید یکی را انتخاب  کنیم . نمی شود عاقلانه عاشق بود ، چون جور در نمی آید. عشق بی عقلی محض است . هیچ بنیان عقلی ندارد .

از طرفی نمی شود عاشقی عاقل بود . مگر عاشق می تواند عاقل  باشد !؟

چون از عقل گذشت عشق پدید آمد ...

 آنوقت ، مجبور می شویم  بین عقل و عشق ، عقل را انتخاب کنیم ...
خب ، چند صباحی می گذرد و خیلی زود دیر می شود و تا به خود  می آئیم ، می بینیم ، نه ، دیگر خیلی دیر شده است...
آنوقت  می گوییم پای عقل چو بین بود ...
 و بعد فقط مفسر عشق هستیم و آنرا از زوایای گوناگون  بررسی می کنیم. از عشق  می نویسیم  و شاید از حسرت ، 2 بیت شعر هم بگوییم ....

دردناک آنجاست که اگر بخواهیم عشق بورزیم ، حتی در درون خود ، انگ می خوریم که عشق پیری گر بجنبد ، سر به رسوایی زند ...

 این آغاز یک مجموعه بحث باشد تا بعد بگویم که همه  مصیبت بشر از آن لحظه شروع شد که بین عقل و عشق ، عشق را تکفیر کرد و عقل را برگزید .


کدمطلب: 193
  • علیرضا فلاح

مشگلی برایم پیش آمد، از نظر من بسیار ساده و عادی ولی در ظاهر ، اندکی سخت ...

توی تصادف  بدی که در 1386 داشتم ، ضربه سختی به سرم وارد شد که با تبعات  ناشی از مجروحیت زمان جنگ که آنهم  از ناحیه سرم  بود ، دائم سردرد داشتم و فشار کار ، این درد را مضاعف می کرد .

بیماری دخترم سما ، که سال قبل منجر به 3 عمل جراحی روی پایش شده بود و امسال هم برای مداوای او ، سختی زیادی کشیدیم  مزید علت شد و علاقه به ادامه تحصیل و برنامه سازی و ساختن فیلم و نوشتن رمان ، باعث شد که مصمم شدم از مسئولیت  در حوزه سیمای مرکز مازندران بیرون بیایم و چند صباحی استراحت کنم و به خودم بپردازم .

این تصمیم با حادثه ای توعم شد که شرایط نامطلوبی رابرایم رقم زد و اگر چه من با توکل به خدا  و سپردن امور به او سعی کردم از کنارش بگذرم ، اما به هر حال حاشیه های ای نیز به همراه داشت .

در مدتی که سعی داشتم خودم را با شرایط جدید وقف بدهم ، گاهی دوستان عزیزم با ارسال پیامک هایی تلاش داشتندکه به من دلداری و امید بدهند .
از نیت صادقانه همشان سپاسگزارم و جهت یادگاری و اینکه شاید به کار کسی هم بیاید ، گلچینی از پیامک ها و نظرات آنها را در این پست وبلاگم می آورم .

* سه خصلت است که صاحبش  نمیرد تا عاقبت شوم آن را ببیند ، ستمکاری ، از خویشان بریدن و   قسم دروغ که نبرد با خداست
                                                                                              امام محمد باقر (ع) 

* جهنم روزیست که خداوند منظره روشنی از آنچه می توانستیم بدست  بیاوریم ولی تلف کردیم را بما نشان می دهد . جهنم یعنی خیلی دیر


* وقتی بادی نمی آید ، مردم دودسته می شوند : یک دسته بادبادک ها را جمع می کنند و یک دسته می دوند تا بادبادک را بالا نگه دارند .

* اگر جاده ای پیدا کردید که هیچ مانع ای در آن نبود ، به احتمال زیاد آن جاده به جایی نمی رسد .

* تاریخ این مملکت پر است از سر بریدن آدم های خدوم. امیر کبیر اولی و آخری نبود . هر کس خدمت می کند باید بمیرد. مگر آنکه سستی بکند و بمیراند تا زنده بماند. چه زنده ماندنی !!

* من عاشقی آن دیالوگ ماندگار پدر ژپتو به پینوکیو هستم که می گوید :
پینوکیو ! چوبی بمان . آدم ها سنگی اند . دنیایشان قشنگ نیست .

* مترسگ گفت : ای گندم ! تو گواه باشد مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از گرسنگی مُرد .

* گدا شدن در میخانه دوست ، قصد یاد اوست .
وگرنه نان شب را ، هر گدایی دارد .

* آدمی در آغوش خدا غمی نداشت .
پیش خدا حسرت هیچ بیش و کی نداشت .
دل از خدا برید و بر زمین نشست
هربار عاشق شد و دلش شکست
به هر طرف نگاه می کرد ، راهش بسته بود .
یادش آمد که یک روز دل خدا را شکسته بود .


کدمطلب: 192

  • علیرضا فلاح
 به نقل از جام جم آنلاین

رییس جمهور:
مشایی از نگاه فرهنگی بالایی برخوردار است.

رییس جمهور گفت: آقای مشایی از نگاه فرهنگی بالایی برخوردار است البته شاید خوشایند عده ای نباشد که ایرادی ندارد اما نباید با طرف مقابل با نفی و تکفیر برخورد کرد بلکه همیشه باید با منطق موضوعات را به تبادل نظر گذاشت و ایران همواره کانون آزاده اندیشی بوده است.

با این حساب پس حجت بر ما تمام است. فلذا من به ایشان رای می دهم . حالا چه کاندید شده باشد چه نباشد!

خب اگر حالا کاندید نشد حتما برای دوره بعدی ریاست جمهوری کاندید می شود. نمی شود ؟ خب نشود.به هر حال من بهش رای می دهم . مگه سواد ندارید و نخواندید که رییس جمهور در موردشان چی گفتند ببخشید چی فرمودند !؟


کدمطلب: 191
  • علیرضا فلاح

فرار و قرار

۰۶
اسفند

روزی اسکندر از سپاه خود که برای جنگ  آماده می شد ، بازدید می کرد .

آن روز بر اسبی تندرو و باهوش سوار بود . ناگهان یکی از سربازان  را دید که سوار بر اسب لاغرلنگی از کنار او گذشت . اسکندر عصابی  شد و دستور داد تا او را از آن اسب پایین آوردند  .

در این موقع ، سرباز  خندید و  گفت : از عصانیت  وفرمان تو خنده ام  گرفت ؛ چرا که تو بر وسیله فرار نشسته ای و من بر وسیله قرار ، و با وجود  این خشم  می گیری و مرا آزار می دهی ؟

اسکندر سخن او را پسندید  و او را از فرماندهان سپاه کرد .


کدمطلب: 190

  • علیرضا فلاح


توی وب نوشتم، مطالب پیشنهادی، بخش جدیدی هست.
بیشتر ، مطالبی که مد نظر خودم هست ، یا در رسا نه ها و جامعه بازتاب داشته و مخاطبین بیشتری را جذب کرده ، توی این بخش لینک داده شدند.
بعضی از این مطالب برای من با خاطره های خاصی همراه است . دوستشان دارم !
این مطالب با عنوان مطالب پیشنهادی در ستون سمت چپ این وب نوشت لیست شده است.
توی این پست هم بعضی از آنها لینک داده شده اند.
خود این پست هم ، هر از چند گاهی به روز می شود. / 189

اولین راز، خلقت انسان

چرا رازهای نگفته ؟

روایت یک شمع

فرضیه روز دوم حمله به ایران

ماهیها یی که نمی دانند می میرند

مرگ دردناک برای یک شیر

شجریان و گوگوش وگلشیفته وفردا...

آتش بازی شیرین !

  • علیرضا فلاح

هر روز صبح در آفریقا آهویی از خواب بیدار می شود که می داند باید از شیر تندتر بدود تا خورده نشودو شیری که می داند باید از آهو تندتر بدود تا گرسنه نماند.

مهم نیست شیر باشی یا آهو ، مهم این است که با طلوع آفتاب با تمام توان شروع به دویدن کنی.


کدمطلب: 188
  • علیرضا فلاح