پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۷ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

پیرمرد تنهائی در مزرعه اش زندگی می کرد.
 او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند. اما کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند، در زندان بود.
 پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
 پسر عزیزم؛ من حال خوشی ندارم. چون امسال با این وضعیت نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. ولی در صورتی هم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
زمان زیادی نگذشت تا اینکه پیرمرد تلگرافی را با این مضمون دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام!
4 صبح فردا، 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی در حال شخم زدن زمین بودند  بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند!
 پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت :
 چه اتفاقی افتاده و می خواهی چه کنی؟
پسرش پاسخ داد :
 پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا میتوانستم برایت انجام بدهم! / 320

  • علیرضا فلاح

این شعر و تصنیف زیبای آن راهمه ی ما حداقل یک بار خواندیم و شنیدیم . ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد را شاید نه... 


وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

 
 مهرداد اوستا ، سراینده این شعری زیبا ست .
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می‌گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می‌شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می‌کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز  مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می‌بیند…
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می‌شود.
بله نامزد اوستا فرح دیبا بود ..
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می‌شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می‌خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می‌سراید.. / 319

  • علیرضا فلاح
حین وب گردی ، عکس زیبایی از یک تازه داماد اُردنی نظرم را به خود جلب کرد که در حال اقامه نماز ، توی پیاده رو بود.

حیفم آمد که اینجا ، باز نشرش نکنم . / 318

  • علیرضا فلاح
حجت الاسلام ناصر نقویان درسخنرانی مراسم سوگواری دهه آخر صفر در بیت شهید آیت الله صدوقی  با اشاره به واکنش هایی که به اظهارات اخیر وی در باره عملکرد دولت صورت گرفته است گفت:

به نظر می آید پاره ای انتقادها و فریاد ها هم اگر در جای خود و موقعیت مناسب خودش کشیده نشود، آرام آرام خدای نکرده زاویه ای در این مسیر اصلی ایجاد می شود.  الان بعد از 1400 سال لعن و نفرین می فرستیم بر کسانیکه بعد از پیامبر در مسیر درست و صراط مستقیم زاویه ایجاد کردند. اگر آن روز انسانهای با بصیرت و از جان گذشته ای می بودند و فریاد و نهیب می زدند امروز اسلام 72 فرقه نمی شد.

اساس انتقاد هم برای همین است که ما اصل این نظام، اصله این درخت شیرین و پر برکت را قبول داریم و برای آن جان فشانی کردیم و می کنیم. اما وقتی می بینیم عده ای دارند به خودکامگی دچار می شوند و به خاطر سکوت بعضی از کسانیکه سخنشان و تشرشان می تواندجلوی آدم های خود رای و خود کامه ای که خیالات و اوهام آنها را گرفته در جای خود بنشاند و دوباره برگردند به مسیری که این ملت برای آن هدف و آن مسیرایستاده و خواهد ایستاد.

اگر این تشرها نباشد آنچنان که نبی اکرم فرمود که اگر بدعت ها در جامعه ظاهر شود کج روی ها و زیاده روی ها نمایان شود، آن وقت کسانی که بار علم و دانش بر دوش آنها نهاده شده نه طلبه کوچک و حقیر و بی سر و پایی مثل من، آنها اگر سکوت کنند سکوتشان بسیار خسارت بار خواهد بود تا جایی که گاهی سخن ها و طعنه های تند در حق عالمانی که باید فریادی بکشند  و نمی کشند تا مرز لعن و نفرین مطالبی امده.

به نظر می آید با همان نگاه مشفقانه و نظر مهربانانه و دوستانه گاهی باید درشتی کرد و تشری زد و فریادی کشید و گوش های سنگینی که پنبه های عجیب و غریب بر آنها فرو رفته و فقط بعضی صداهای فیلتر شده را  می شنوند و از شنیدن صداهای دیگر یا اساسا کری گرفته اند یا خود را به کری زده اند. بلکه در این زلزله گفتار بعضی از صاحبان سخن و دل های سوخته اینها به خود بیایند و به مسیر اصلی برگردند.

در بعضی از این سخنرانی هایی که احساس می کنم وظیفه این طلبه حقیر هست اصلا به یک شخص و شخصیت خاصی نظر ندارم، حس می کنم ما یک اصولی داریم اصول روشن و مبرهن که آن امام مسیح دم ما، انها را برای ملت روشن کرد و در انها خدشه ای نیست. اگرچه بعضی از مسائل نیاز به اجتهاد پویا و نگاه بالنده شخصیت معظمی مثل رهبر انقلاب که سکان دار این کشتی هستند دارد و رهبری همچون ستون این خیمه و همچون یک محوری که همه این اقطاب دور او قرار دارند و باید هم به قداست و استحکام و عظمت رهبری فکر کرد و اندیشید و در او کمترین خدشه ای وارد نکرد. که اگر به ستون کمترین خدشه ای وارد شد داستان همان حکایتی است که سعدی گفت. یکی بر شاخ بن می برید ...

این معنایش این نیست اگر حضور با اقتدار رهبری در جامعه هست همه وظیفه سکوت دارند. من به عنوان طلبه دو کلاس ابتدایی درس خوانده این را نمی فهمم. هرگز این را نمی فهمم که همه ساکت باشند.  خود اقا بارها فرموده اند سخن بگوئید و انتقاد کنید.

 آن جایی که کجی و کج روی دارد مشاهده می شود که خدای ناکرده گاهی ادم احساس دیکتاتوری و خود رایی می کند، با دلیل و منطق و حجت باید استناد کرد و با آن مقابله کرد.

 بنده در یک دانشگاه چند روز قبل از اینکه یزد خدمت شما شرف یاب شوم یک سخنرانی کردم. کمی سرو صدا ایجاد شد .دو روز بعد معاون دانشجویی ان دانشگاه را تحت فشار عزل کردند.متن ان سخنرانی هم که منتشر شده را ببینید. آخر این انصاف است؟این خود خواهی نیست؟ شما می توانید توبیخ کنید. بر فرض بنده سخنرانی تند و بر خلاف میل شما کردم.

امیرالمومنین می فرماید مالک !حلقه ای اول شما (مثلا یک رئیس جمهور حلقه اول رییس دفتر و معاون اولش؛ وزرا حلقه دوم و حلقه سوم معاونان آنها هستند ) باید از منتقدین تو باشند؛ حقه بازی نکنیم! بریم سازمان ملل با اللهم کن لولیک شروع کنیم، اما این پدر ولی را اینجا زیر پا لگد مال کنیم! این حقه بازی ها دیگردوره اش تمام شده اینها را دیگر ملت می فهمند. علی (ع) می گوید تو اگر راست می گوئی حاکمی هستی که می خواهی سخن ما را زنده کنی اولین حلقه تو باید منتقدان تو باشد.

ان کس که بگوید این راه تو کج است، اشتباه است، این مسیر خطاست، نه اینکه تا یک کسی گفت خطاست او را برکنار کنی! این راه غیر "علی" است. این راه اشتباه است. این سخن علی نیست، بنده هیچ تعلق خاطری به هیچ جناحی نداشته و ندارم. نه چپ، نه راست، نه سنتی، نه مدرنش، نه اصولگرا، نه اصلاح طلب، یک طلبه کوچک حقیر بی سر و پا که احساس می کنم وظیفه ای در راه دفاع از این انقلاب دارم. / 317

  • علیرضا فلاح
این روزها آقای نقویان با سخنرانی های آتشین خود ، حسابی سروصدا براه انداخته است .
تند ترین سخنرانی ایشان که در پست قبلی وب نوشت خود ، آنرا تیتر کردم " گاوها هم اصل  ثبات در مدیریت  را می‌دانند " بازتاب گسترده ای در فضای رسانه ای کشور داشت و منجر به چند شکایت از نامبرده به جرم توهین به رییس جمهور شد.
آقای نقویان کوتاه نیامد و چند سخنرانی آتشین دیگر نیز ایراد کرد که آن سخنان هم به شدت حاشیه ساز شد .
شجاعت آقای نقویان در بیان حقایق و ابراز عقیده واقعه ای خود قابل تحسین است اما...
آقای نقویان ، سلام .
تا حالا کجا بودید ؟ این 7 سال چه می کردید ؟ آیا الان احساس تکلیف کردید که به وظیفه خود عمل کنید یا 7 سال تمام چشمان خود را به روی حقایق بستید و...
نمی خواهم بگویم که شما و خیلی از دوستان شما از حامیان دو آتشه احمدی نژاد بودید و کوچکترین انتقاد به حقی را تاب نمی آوردید ، اما اجازه دارم که بگویم همین که دو استاندار همشهری شما عزل شدند ، بار تکلیف را بر شانه های خود احساس کردید و به یاد اصل " ثبات در مدیریت " افتادید ؟
در روزهای پایانی عمر این دولت ، انتقاد شما و بیان مثلا حقایق چه سودی دارد ؟
آقای نقویان ، خدا حافظ ! / 316

  • علیرضا فلاح
حجت الاسلام نقویان در سخنرانی اخیر خود در دانشگاه تربیت مدرس ، با انتقاد از برخی نابسامانی ها ، سخنان جالبی به زبان آورد که در فضای مجازی بازتاب گسترده ای داشت.
سایت " انتخاب " با تیتر " سخنران بیت رهبری: رشوه گیری میلیاردی در وزارت نفت، احمدی نژاد از خانم مرکل یادبگیرد " سعی نمود یک حاشیه امنیت برای مطلب خود ایجاد کند و سایت " صریح نیوز " که ازمدافعان جدی و متعصب دولت و شخص مشایی هست ، با تیتر عجیب " باز هم هتک حرمت رئیس جمهور / نقویان : گاو ها هم می فهمند اما رئیس جمهور ...  " این سخنان را انعکاس داد .

گزیده مطلب آقای نقویان را اینجا باز نشر می دهم و در پست بعدی ، نظرم را در این خصوص می نویسم .

***
حجت الاسلام نقویان گفت:
 یکی از دوستان بنده برای اینکه پروژه‌ای را در وزارت نفت انجام دهد، مجبور شد به یکی از معاونین یا مدیران کل آن وزارتخانه، مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان رشوه بدهد و من وقتی کپی چک مربوط به آن رشوه را به آقای پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور  نشان داده و ایشان را در جریان آن موضوع قرار دادم، ایشان در جواب گفتند: ای بابا! اینجور چیزها که در مملکت بسیار است.

***
جوانی که به دلیل ضعف مالی نمی‌تواند ازدواج کند برطبق سیره حکومتی امیر المؤمنین علیه‌السلام حکومت موظف است تا او را به تزویج درآورد، آن وقت شما آن جوان بیچاره را که از بیکاری و فقر برای بقای خودش به زورگیری رو آورده را می‌گیرید و می‌چرخانید و مجازاتش  می‌کنید امّا چشمتان را بر این خلاف‌های سنگین که عامل اصلی شکل‌گیری جرائم خرد در جامعه است می‌بندید.

***
 اگرچه ما در سی و چند سالی که از انقلابمان می‌گذرد بر روی مبانی اعتقادی شیعه در کتابها، رسانه‌ها، جلسات، روضه‌ها و ..... بسیار کار کرده‌ایم ولی در عمل نتوانسته‌ایم آن حق‌مداری را محقق کرده و به اجرا در آوریم و در این شاخص‌های انسانی نظیر ریشه‌کنی دروغ و وعده‌های بی‌اساس مردم و حاکمان در جامعه، برابری در مقابل قانون، توانایی مظلوم در گرفتن حق خود از ظالم، و ..... «ترقّی معکوس» داشته‌ایم.

***
عزل و نصب کارگزاران باید با دلیل و از روی حکمت باشد و نه از روی هوا و هوس، همانطور که امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام دلیل عزل‌هایش را در سخنانش فرموده است. آقای احمدی‌نژاد هم اگر مرد است، دلایل عزل و نصب‌هایش را بیان کند. چرا باید استاندار فلان استان به‌خاطر شرکت در سخنرانی انتقادآمیز من، معزول شود؟! چرا ما ظرف 6 سال، 4 وزیر آموزش و پرورش عوض کرده‌ایم!؟! در حالیکه در دامداری‌های کشورهای غربی، دوشندگان شیر گاوها را عوض نمی‌کنند تا مبادا گاوی که به بوی بدن آن شیردوش عادت کرده است، شیرش کم نشود. گاوها هم اصل «ثبات در مدیریت» را که یک اصل اولیه و بدیهی است می‌دانند امّا این آقایان آن را نمی‌دانند.

***
چرا صدر اعظم آلمان شوهرش را از سوار شدن در هواپیمای دولتی منع می‌کند ولی این آدم که شعار ساده‌زیستی می‌داد با 120 نفر از دوستان و بستگانش به سفر نیویورک می‌رود.
آیا ایشان فکر می‌کند که با این مصاحبه‌های بدون خبرنگاری!! که با یک خبرنگار نابلد و با سؤالات از پیش مشخص‌شده انجام می‌دهد، می‌تواند مردم ما را گول بزند؟ اگر مرد است با ده نفر کارشناس خبره در موضوعات مختلف اقتصادی، سیاسی و .... مناظره برگزار کند. به قول معروف:
 «خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!». / 315

  • علیرضا فلاح
گمانه زنی‌های انتخاباتی درباره نامزدی اسفندیار رحیم مشایی همچنان در فضای رسانه‌ای کشور ادامه دارد.
هفته نامه چلچراغ، عکس روی جلد یکی از شماره های خود را به کاریکاتوری در این باره اختصاص داده است.

 شعارهای انتخاباتی مشایی
1 - نفت را علاوه بر سفره ، توی وان حمامتان می ریزم.
2 - مشگل جوانان مملکت همچنان موی و ... نیست !
3 - افشا کردن اسم مفسدها
4 - سفرهای استانی + سفرهای روستایی

در ضمن عنوان مطلب را بر وزن آهنگ معروف دوشیزه گوگوش بخوانید ! / 314

  • علیرضا فلاح