پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۳ مطلب با موضوع «فیلمنامه و فیلم ها» ثبت شده است

 لطف خدا بار دیگر شامل حال من شد که فرصت کردم برنامه " رازهای نگفته " را شروع کنم.
در این دوره جدید ، تا حالا 6 برنامه را ضبط کردم و همزمان مشغول تدوین آن هستم .
پخش آن احتمالا از پنج شنبه هفته آتی شروع می شود.
هنگام ضبط یک حس و حال وجود دارد و به وقت تدوین یک حس و حال دیگر ...
لذت خاصی دارد . 4 تا 5 سال از این لذت مقدس ، بواسطه مدیریت در سازمان ، دور بودم / 401
 
  • علیرضا فلاح

اولین فیلمی که قصد ساخت آ نرا کردم و عاقبت هم ساختم و شد دومین فیلم کوتاه من ، (برگی از دفتر خاطرات ) ،  سال 1369

دلمان از رحلت  جانسوز امام ، به سختی شکست. 20 سالم بود و در آن زمان ، نسلی که 25 ساله اش ، فرمانده  کل سپاه بود ، 20 سالگی ، یعنی مرد کامل و خیلی سخت  بود که توی جمع گریه کنیم ... بغض های نشکسته در گلو ، با نوشتن فیلمنامه (برگی از دفتر خاطرات ) می شکست . اولین  فیلمنامه من بود .  می نوشتم . اما بیشتر قصه و این اولین فیلمنامه من بود و بدون اینکه تا آن زمان  فیلمی ساخته باشم جز عکاسی ، آنهم غیر حرفه ای ، قصد کردم این فیلم را بسازم .
(برگی از دفتر خاطرات ) قصه جوانی بود  که با مرور زندگینامه و عکس های امام راحل ، سعی می کند با درک درست  از اندیشه های ماندگار و پایدار آن حضرت ،اندوه  خود را در شیندن خبر رحلتش کاهش دهد .
این فیلمنامه در اداره ارشاد اسلامی آمل – محل سکونتم- تصویب شد . معرفی شدم به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ساری ، تا آنجا مجوز ساخت بگیرم و امکانات  برای ساخت .

آن زمان ، مثل حالا که دوربینهای دیجیتال و امکانات تدوین غیر خطی  و چه و چه که نبود. برای جوانان  علاقمند  به فیلم و سینما ساخت یک فیلم کوتاه 8 میلیمتری ، آرزوی بزرگی بود . تنها محل حمایتی هم سینمای جوانان بعضی از شهرها و در راس آن استان بود .


از آمل  تا ساری  3 ساعت ، کم وبیش ، راه بود . سواره وپیاده ، جاده تک لاین و بعدش از اداره ارشاد ساری هدایت شدم به سینمای جوانان که آن زمان توی میدان شهرداری ، کنار سینما ایران بود . طبقه اول انجمن خوشنویسان بود و فکر کنم طبقه دوم سینمای جوانان بود و آن زمان، مدیرش استاد عزیز سید احمد طاهر پور  بود که نه من و نه آن بزرگوار ، نمیدانستیم که روزی ، سالهای بعد همدیگر را در صدا وسیما خواهیم دید . ایشان به عنوان دبیر جشنواره وارش آمده بودند برای جلب حمایت رسانه استانی ، و من با اشتیاق  ، سعی کردم  محبتهای ایشان درگذشته راجبران کنم.

فیلمنامه من در انجمن سینمای جوانان تصویب نشد. غیر از  آن هم چون نه عضو انجمن بود و نه کلاس و دوره ای دیدم و تا آن زمان فیلم نساختم ، باعث شد که برای ساخت این فیلم با جواب منفی روبرو شوم . غیر از    آقای طاهر پور ، آنجا جوان عزیز دیگری بود  به نام سید علی دنیوی که با ایشان هم سالهای بعد در  صدا وسیما همکار شدم . آقای دنیوی راهنمایی کردند که یک فیلمنامه کوتاه در حد 3 دقیقه بنویسم و اولین کارم را بسازم و بعد فیلمنامه (برگی از دفتر خاطرات ) را تبدیل به فیلم کنم .


یادم می آید همانجا نشستم و یک فیلمنامه کوتاه بنام (بیرا هه ) نوشتم .آقای دنیوی خوشش آمد و نظر مساعد آقای طاهرپور را گرفت و دست من یک دوربین 8 میلیمتری 514 دادند تا اولین فیلم خودم را بسازم .

خدا میداند که با چه ذوق و شوقی آمدم توی روستایمان.  با دوستان  هم فکر خود نشستم و اولین فیلم خود را ساختم  بعداز آن با همان دوستان جمع شدم و پول هایمان را روی هم گذاشتیم  و هزینه ساخت (برگی از دفتر خاطرات ) جور شد .

هزینه ساخت فیلم در را آن سالها خیلی زیاد بود و امکانات هم بشدت محدود  و کم ، به هر کسی هم دوربین و فیلم نمی دا ند !!

(برگی از دفتر خاطرات ) را بصورت شخصی ساختم و بعداز آن چند فیلم کوتاه دیگر و زمان سپری شد و امروز در رسانه بعداز ساخت برنامه ها و فیلم های متعدد ، دچار مصیبت و آزمایش مسئولیت  و مدیریت شدم و گهگاهی دلم برای ساخت فیلم بشدت تنگ می شود . و چنین ایامی ، با حال و هوای خاص ، یاد آن دوران هم می افتم .

نوشتن ما ، فیلم ساختن ما و زندگی و تحصیل و کار و عشق نسل ما ، گره خورده است  با حوادث  تلخ وشیرین  این سرزمین آسمانی ، ... / 63




  • علیرضا فلاح


وقتی بر ای اولین بار چشمم به مطلبی در روزنامه جام جم افتاد مبنی بر نمایش چهره حضرت قمربنی هاشم (ع) در سریال  مختارنامه ، یک حس عجیبی مرا فرا گرفت . حسی دوگانه و فوق العاده متفاوت ؛
از یک طرف  احساس می کردم حرکت بسیار خوبی صورت گرفته است . همیشه می گفتم، اگر غرب ، داستان عاشورا را می داشت، اگر آنها شخصیت های مثل امام حسین (ع) و خصوصاً  ابوالفضل  العباس (ع) می داشتند ، چه ها که نمی کردند !
اما از طرف دیگر، عنوان  اینکه چهره قمر بنی هاشم (ع) قرار است توسط بازیگری دیده شود ، قلبم لرزید .
خدایا! آن چهره نازنین، آن نگاه بی بدیل، آن مهربانی  خالص و الهی چگونه می خواهد نشان داده شود !؟


  • علیرضا فلاح