پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رازهای نگفته» ثبت شده است

این راهپیمایی و تجمع عظیم اربعین حسینی است که نگاه به آن نفس گیر است و هر انسانی را  به حیرت وا می دارد . [1]
به همان اندازه ، آدم متحیر می شود از اینهمه عناد و کینه ورزی رسانه های مثلا جهانی !
چرا عناد و کینه ورزی !؟
اگر این عناد و کینه ورزی نیست ، پس چیست ؟
اگر در یک ناکجا آباد ، 10 نفری جمع شوند و پلاکارد روی سر بگیرند و شعاری هم بدهند ، همین رسانه های مثلا جهانی به سرعت آنرا تحت پو شش قرار می دهند ، بخصوص اگر هدف این تجمع ، در راستای اهداف آنها باشد ...
اما چگونه است این تجمع میلیونی به سادگی مغفول واقع می شود و کمترین اشاره ای به آن نمی شود !؟
حالا اگر در چینش خبر رسانه های کینه ورز ، در حد یک گزارش کوتاه چند ثانیه ای آنهم در لابلای خبرها ، به آن پرداخته شود ، با نیش و کنایه و حرف مفت توعم است !
این عناد نیست ؟ این کینه ورزی نیست ؟
ایرادی ندارد ...
کور شود هر آنکه نتواند دید . / 429

پاورقی :

1 - حتی نگاه کردن به این جمعیت هم نفس‌گیر است.

  • علیرضا فلاح
پنج شنبه 21 اسفند 1393 شبکه سوم سیما در اقدامی تحسین بر انگیز در برنامه صبح گاهی به مجری جوان برنامه این امکان را داد تا تی شرت مزین به عکس سردار سلیمانی را بپوشد ، روز تولدش را تبریک بگوید ، به عکس روی تی شرت بوسه بزند و اورا قهرمان ملی و اسطوره بنامد .
در فضای مجازی نیز تعدادی از سایت ها به این روز اشاره داشتند که دراین میان سایت حامی احمدی نژاد  – میدان 72 - مطلبی را از صفحه فیسبوک داریوش سجادی باز نشر کرد که در نوع خود جالب توجه بود . هم مطلب آقای سجادی و هم نظرات خوانندگان سایت و در واقع هواداران دو آتشه احمدی نژاد !
داریوش سجادی پیشنهاد داده بود که سردار سلیمانی لباس رزم را از تن بکند و ردای ریاست جمهوری بپوشد و تضمین کرده بود که در انتخابات 96  سردار سلیمانی با رای بالایی انتخاب می شود .
حالا چرا ایشان باید تضمین بکند برای من نا مکشوف بود ا
البته دغدغه آقای سجادی درست بود . اینکه  سردار بی محابا در خطوط نبرد با داعش _ این زالوهای پرورش یافته غربی، عبری ، عربی – حضور پیدا می کند و این احتمال وجود دارد که خدای نکرده برای او اتفاق بیفتد.
داریوش سجادی به حق او را نه متعلق به خود ، بلکه متعلق به همه ایران و سرمایه بزرگ آن نامیدو از سردار خواسته بود که باید برای حفظ جان خود تلاش بکند و برای این محفوظ ماندن پیشنهاد حضور در انتخابات ریاست جمهوری را مطرح کرده بود ..
من نیزمانند تعدادی ازخوانندگان سایت هواداران احمدی نژاد مخالف این پیشنهاد بودم اما نه هم نظر با آنها ......
آنها احمدی نژاد را قهرمان ملی و ناجی ایران میدانستند و ضمن ابراز احترام به سردار معتقد بودند که سردار نباید با قهرمان ملی ایران رقابت کند !
من اما احمدی نژاد را در حد یکی از نیروها ی تحت امر سردار سلیمانی هم نمی دانم چه برسد به اینکه قابل مقایسه با این سردار بزرگ ایرانی باشد !
آنها با این تصور خام که احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری 96 می تواند شرکت کند ورد صلاحیت نمی شود ودر صورت تایید صلاحیت اتفاقی ، رای هم می آورد ، از سردار سلیمانی می خواستند که وارد رقابت با این قهرمان ملی نشود که شکت او حتمی است !
دقیقا مانند انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و توهم بالایی که با حضور مشایی شکل گرفت .
روزهای قبل از رد صلاحیت او ، هواداران و سایت های طرفدار مشایی ، مصاف او را با هاشمی رفسنجانی می دانستند و تیتر می زدند  ( مصاف اسفندیار و اکبر ) و چنان از رای بالای او حرف می زدند که ...
و ای کاش شورای محترم نگهبان با اغماض صلاحیت او را فقط برای حضور در انتخابات تایید می کرد تا میزان رای او برای هوادارانش مشخص شود . [1]
اما من از منظر دیگری مخالف پیشنهاد داریوش سجادی بودم .
در ایران روسای جمهور ، عاقبت بخیر نشدند و ظاهرا هم نخواهند شد . البته بجز شهید رجایی که به فیض شهادت نائل آمدند و حضرت آقا که رهبری نظام را عهده دار شدند .
بنی صدر با آرایش و لباس زنانه از ایران گریخت.
میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر ، اکنون بواسطه عملکردش در انتخابات سال 1388 در حصر خانگی به سر می برد .
هاشمی رفسنجانی ، که به اعتقاد من بسیاری از انحرافات فعلی از دولت او و خصوصا از طرف فرزندانش شروع شد ، دیگر جایگاهی ندارد.
سید محمد خاتمی ، اکنون یکی از سران فتنه محسوب می شود.
احمدی نژاد به عنوان ریس دولت انحرافی شناخته شده و وضعیت بسیار بدتری از هاشمی رفسنجانی دارد.
مطمئنا حسن روحانی نیز در پایان ریاست جمهوری خود به جمع این آقایان اضافه خواهد شد . این حتی از آغاز ریاستش هویداست . چه رسد به پایان ریاستش !
آنوقت کج سلیقگی نیست که از سردار بزرگ اسلام بخواهیم وارد این گردونه شود !؟
شهادت او در میدان نبرد این اسطوره را ابدی خواهد ساخت ولی مسیر کوتاه ریاست جمهوری در ایران ...
کافیست او را در قامت ریس جمهوری وارد میدان کنیم تا بسادگی سیبل شده و تیرها شلیک شود !
حتی تجسم آن هم دشوار است.
نمی دانم چرا هر وقت از او می شنوم و یا تصویر زیبایش را می بینم یاد این مصرع از شعری می افتم که نوحه حاج محمود کریمی شده است ،
این بیرق علمداره ، هنوز به زمین نیفتاده ... / 427
پاورقی :
1 - چرا مشایی باید تایید صلاحیت شود ؟
_____________________________________
قاسم سلیمانی - ویکی پدیا
سایت در معرفی سردار سلیمانی
اخبار مرتبط با قاسم سلیمانی در ایسنا
  • علیرضا فلاح

پناه بر خدا از شر شیطان و پناه بر خدا از شر نفس و پناه بر خدا از شر خود و درونمان که طغیان می کند.
پناه بر خدا از شر آن موجود زخم خورده که فریاد می کشد از عمق چاه درون ، چاه سیاهی که زندگی او و تبعید گاه او در آنجاست و سیاه است و بی نهایت عمیق است و دست نیافتنی .
پناه بر خدا از شر آن موجودی که در درون همه ماست ، زخم خورده است و وحشی که گاهی آدم دلش به حالش می سوزد ولی باید سر بریده شود تا جان آرام گیرد ...
پناه بر خدا از شر خشم لجام گسیخته که سر به دیوانگی می زند و پناه بر خدا از چشمی که پس از ظلم مفرط نمی گرید و دلی که نمی لرزد ...
پناه بر خدا از لق بودن زبان که بی هوا پرت می گوید ...
پناه بر خدا از غیبت و دروغ ، از بی هوا دروغ گفتن و به سادگی آب خوردن غیبت کردن که گاهی آب خوردن سخت تر از غیبت کردن است !
پناه بر خدا از دو بهم زدن و از نزدیک نبودن قلب ها به همدیگر و پناه بر خدا از فاصله عمیق وجدان بشری با اینهمه ستم به خود و دیگران .
پناه بر خدا از اشتباه و از جهالت و پناه بر خدا از تصمیم نابجا ... / 426

محمد صادق سینا - 1385.3.7

  • علیرضا فلاح

روزنامه جام جم با این عکس و نوشتاری با همین عنوان [1] به استقبال نوروز رفت .
اما چقدر دیر به جهانی شدن فرهنگ و تمدن خود فکر می کنیم ؟
بعداز آنکه مفاخر ما را ، فرهنگ ما را ، حتی بازیهای ما را به نام خود ثبت جهانی کرده اند ، تازه به یاد ما آمد که ...
مدتی قبل که شب یلدا را به نام خود ثبت نمودند ، ما اعتراض کردیم که به نظر من این اعتراض وارد نبود !
ما کجا به شب یلدا پرداختیم که حالا از مفارقت آن ، اندوهگین باشیم ؟
ما چقدر درست فرهنگ سازی کردیم و فرهنگ و خرده فرهنگ های خود را شناساندیم و از آغشته و ممزوج شدن آن به فرهنگ های بیگانه جلوگیری کردیم که حالا وقتی با سنتی عجیب و غریب در حد شتر گاو پلنک [2] روبرو می شویم ، آنرا از بیخ تکفیر می کنیم و طرد !
همین چهارشنبه سوری ، آن وقت ها که اینجوری نبود . آتش کوچکی درست می کردیم و از روی آن می پریدیم و آش چهارشنبه سوری می خوردیم و شادی می کردیم .
نیامدیم از این سنت خود درست حفاظت کنیم ، آغشته شد به ترقه و فشفشه و اخیرا بمب دست ساز و فردا پس فردا در حد موشک بالستیک و بمب اتمی !
رمانتیک هایش هم رفتند سراغ بالن برادران چینی ما که آنرا هوا کنند و آرزوهایشان را به باد بسپارند !
این چهارشنبه سوری ما بود !؟
حالا که اینجوری آغشته شده ، باید صورت مسئله را پاک کرد و آنرا حذف نمود و اجازه داد که دیگران آنرا به نام خود ثبت جهانی کنند ؟
یکبار در گذشته در یک برنامه تلوزیونی به همراه آقای شجاعی مدیر کل آن زمان صداوسیمای مرکزمازندران به این نکته اشاره کردم که :
وقتی تار و سه تار را از دست بچه هایمان گرفتیم ، گیتار در دستشان قرار گرفت !
وقتی رستم و اسفندیار را از آنها گرفتیم ، هرکول قد علم کرد !
وقتی تخت جمشید را به حاشیه راندیم ، آکروپلیس از دل خاک سر برآورد ...
فکر کنم تا همین جا کافی باشد ! / 425

1 - نوروز جهانی تر می شود.

2 - وصله خارجی به چهارشنبه سوری ما

  • علیرضا فلاح

دایی ما از کربلا آمده بود. رفتیم خدمتشان .
به عنوان سوغات یک تسبیح به ما دادند . خواستم ببوسم و بگذارم در جیبم . منصرف شدم .
نگاه کنید به تسبیح !
چین کمونیست ، تسبیح می سازد برای بازار عراق که ما ایرانیها برویم آنجا و بخریم و بیاوریم ایران !
حاضرم قسم بخورم هر ایرانی یک تسبیح دارد و توی مساجد هم پر است از تسبیحهای  آویزان به ستونها !
پس چرا هر وقت می رویم زیارت عتبات ، باز تسبیح می خریم برای سوغات !؟ آنهم چینی !؟
حالا چرا خود عراقی ها و ایرانیها خودشان تسبیح نمی سازند ؟
حالا که عادت کردیم از این چیزها بخریم یا برویم مکه جهاز دخترمان را بخریم ، حالا چرا کالای ایرانی نمی خریم ؟ چرا کالای ساخت وطن عزیزخودمان را توی فرودگاه نمی خریم ؟
به نظر شما واقعا چینی ها اینقدر زرنگ هستند و دقیق که می دانند ما چقدر شعار زده هستیم که برای ما تسبیح می سازند و فردا وپس فردا خدای نکرده ، مهر کربلا هم برای ما بسازند ، ( چین کمونیست برای ما تسبیح و مهر بسازد !؟ ) یا نه ، واقعا ما آنقدر کم دقت و سطحی هستیم که آنها زرنگ هم نباشند ، آدم عادی هم که باشند ، می فهمند ما چه می خواهیم و راحت برای ما سجاده هم می سازند !؟
حالا چرا تسبیح و مهر باید وارد کنیم ؟
خب البته ازواردات دسته بیل و نخ و سوزن و قرقره و آفتابه که بهتر است ! بجای پول نفت !
دوستان یادشان که هست !؟
یکی از آشنایان ، هر وقت توی اینجور مسائل ، مستاصل که می شد ، می گفت :
سرم بزنم به دیوار !؟ / 424

  • علیرضا فلاح

روی تخت کلنیک درمانی ، زیر سرم ...
راستی سلامتی چه نعمت بزرگی است !
آدم وقتی می افتد و نمی تواند کاری بکند ، تازه می فهمد عافیت یعنی چه ؟
مثل افتادن در دریا و قدر دانستن کشتی .
و فردای قیامت ، حسرت نعمت و بودن در دنیا ، مزرعه ای که در آن چیزی نکاشتیم ... / 423

  • علیرضا فلاح

داعش در عراق و سوریه ، جبهه النصره در سوریه ، طالبان در افغانستان و حالا در پاکستان ، القاعده در همه جا و اکنون در یمن ، بوکو حرام و الشباب و سپاه صحابه و ...
راستی اینها که مسلمان هستند ، چرا با عنوان جهاد در راه خدا ، فقط مسلمانان را می کشند ؟ / 422

  • علیرضا فلاح

خیلی دوست نداشتم در نقد اشخاص بخصوص رییس جمهور کشور مطلب بنویسم ولی بعضی از کارهای آن یکی ، ( احمدی نژاد ) واین یکی ، (روحانی ) باعث شد که به هر حال از واژه اجتناب ناپذیر استفاده کنم . اگر چه به این واژه اعتقاد ندارم !
 من می دانم آقای روحانی سرهنگ نیست ! هم خودش فرمود ،  با تاکید البته وهم بالاخره مختصر سویی در چشمان بنده هست که روحانی بودنشان را تشخیص بدهم و هیچ وقت هم در مدرک حقوق دانی ایشان تشکیک نکرده ام!
این ها را به این دلیل عرض کردم که آقای روحانی اگر سرهنگ نیست ولی بواسطه حضور خوب و موثر در جنگ تحمیلی و فرماندهی بخشی از جنگ و بواسطه سمت در دشواری امنیتی ملی و مواردی از این دست ، قطعا به درجات نظامی و سلسله مراتب آن واقف هستند و می دانند که درجه بندی در نظام ، فقط سربازی و سرهنگی نیست و در این بین درجاتی مثل گروهبانی ، سرگردی ، سروانی هم وجود دارد . تازه بعد از سرهنگ ، ما به چند درجه دیگر هم می رسیم .
 آقای احمدی نژاد تا توانست ، وزرا  و کاردارانش را  از میان سرباز ها و بعضا سرباز صفر انتخاب کرد . البته به این موضوع اذعان و بعضا نیز افتخار می کرد !
هر چه سربازصفر بود ، شدند مسئولین رده بالا ی کشور و استان و ارادت و نهادها و ...
شد آنچه که نباید بشود!
حالا آقای روحانی آمد عکس ایشان عمل کرد . تا توانست  وزرا و مسولین را از میان سرهنگ ها و حتی بالاتر از آن برگزید و کار به جایی رسید که یکی از این ارتشبدهای ایشان ، حین سخنرانی بعضا یادش می رود چی داشته می گفته ، و گاهی در جلسات چرت می زند !
امان از این افراط و تفریط ما ایرانی ها ! یا از این ور بام می افتیم یا از آن ور بام .
به هر حال افتادن حق طبیعی ماست حالا چه این ور، چه آن ور... / 421

  • علیرضا فلاح

ویروسی برای آلوده کردن زیبایی حزن انگیز عزاداری ها


44سال از خداوند بزرگ نعمت زندگی گرفتم و در تمامی این سالها در مراسم محرم جایی سعادت حضور نداشتم الاحضور در مراسم روستای خودمان افراتخت...
مستند " روایت یک شمع " را بر اساس این مراسم ساختم و عکس ها و شرح این مراسم هم در این وب نوشت کار شده است . [1]
مقدمه از آن جهت است که مراسم بی پیرایه و خالصانه این منطقه و روستای ما امروز دچار عارضه و آفت بزرگی شده است .انگار ویروسی آمده باشد !
برای اولین بار یکی از این هیئت ها علم بزرگی را روی سه چرخ حرکت داد و به روستای ما آورد! من البته شنیده بودم که در ساری وآمل حتی مسابقه علم کشی راه افتاده است !
ندیدم . عرض کردم که جایی تا کنون نرفتم . فقط شنیدم و با این شنیدن دلم لرزید!
آلوده می شود. آلوده می شود این مراسم زیبا و حزن انگیز . رنگ می بازد این شور عزاداری در مرور زمان.
وقتی توجه به قمه وقیمه شود . قیام فراموش می شود. این جمله را جایی خواندم واضافه کردم ،
توجه که به علم شود علم حاصل از تفکر در عاشورا از بین می رود .
هر جه فکر کردم نتوانستم متوجه شوم که این یعنی چه ؟
تو برای امام حسین (ع) و گریه بر مصائب او وبیش از آن تفکر در اصل واقعه عاشورا ویافتن سر منشا آن و گرفتن درس عبرت از عاشورا که هر روز می تواند عاشورا باشد و هر کجا که باشد آنجا می تواند کربلا باشد ، آن وقت برای این هدیه خداوندی ، که عاشورا هدیه خداونداست برای مردم ، آنهایی که درک کنند پیام عاشورا را ، که این کم از پیام رسالت نیست که حالا برای این هدیه ارزشمند الهی تو بیایی یک تکه آهن 10 الی 15 متری را برداری ، آذین کنی 4 تا جوان قلدر با لباس خاص آنرا یدک بکشند و بگردانند ، دور بدهند ، بعد بگذاری روی سه چرخ و حرکت بدهی ، کل جاده را مسدود کنی و ...
که مثلا داری عزاداری می کنی؟ اصلا این آهن پاره مزین به انواع و اقسام اشکال بعضا حیوانی نشانه چیست ؟ نماد چیست؟ کجای کربلا چنین بتی را حرکت می دادند ؟ کجای تاریخ این ثبت شده است ؟ در کدام منبع شیعه اثری از این نماد آلوده وجود دارد ؟ کدام مرجع تقلید شریف حکم به حرکت دادن این آلت وهن آلوده داده است؟
من هر چه بررسی کردم نتوانستم نشان کوچکی از این آهن پاره و ارتباط آن با کربلا و واقعه عظیم عاشورا پیدا کنم . اگر بعضی از فرق اهل سنت بیش از همه فرقه ضاله وهابیت با ایجاد گروه های تکفیری دارد چهره رحمانی اسلام را خدشه دار می سازد ، آیا شما که علم را بت میدان کردی ، فکر نمی کنی که داری چهره زیبای مذهب شیعه ، این شریف ترین مذهب مترقی اسلام و بلکه تمامی ادیان را کدر می سازی!؟
اگر در هرچه تشکیک شود ، در این نمی شود شک کرد که به خداوندی خدا که قسم جلاله است ، دست هایی پنهان و آشکار در کار است که محرم و عاشورا را از شیعه بگیرند.
من بدون شک و با یقین می گویم که اتاق های فکری وجود دارد در آن سوی مرزهای این سرزمین حسینی که آرام آرام در این مراسم ویروس هایی را می فرستند برای آلوده کردن و از بین بردن .
حتما به یاد دارند خیلی ها که طبل و سنج و شیپور و گروه موسیقی و حتی ارگ به مراسم و هیئت ها باز شده بود ! دیر یا زود چنان این بتها و تفکرات خرافی بزرگ شود و توجه به آن جدی شود که اصل عاشورا و پیام آن به حاشیه برود!
خدا نکند و آن روز ما زنده نباشیم .

من نگران این ویروس آلوده هستم که وارد منطقه ما شده است. / 420

1 - روایت یک شمع

  • علیرضا فلاح

مراسم سالگرد درگذشت مادر یکی از دوستان هستم . توی مسجد.
مداح و روضه خوان هر کاری کردند نتوانستند از مردم گریه بگیرند . زدند به کربلا
اشک مثل باران جاری شد ... / 419

  • علیرضا فلاح