پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

یکی از روزهای ماه مبارک رمضان ، دخترم نامه ای برای من نوشت و روی میز کارم گذاشت که با خواندن آن اشک از دیده گانم جاری شد .

باسمه تعالی
امروز 2 رکعت نماز شکر خواندم و خدا را شکر کردم برای نعمت هایش
داشتم قرآن می خواندم در یکی از آیاتش نوشته مومنان و درستکاران کسانی اند که مال خود را با مستمندان تقسیم نمایند وازآن جا که من 6000 تومان بیشتر نداشتم تصمیم گرفتم که یک هزار تومانی تمیز در این نامه بگذارم تا که اگر شما انسان مهتاجی را دیدید این را به او بدهید
" چون خجالت می کشیدم اینها را برایتان بگویم برایتان نوشتم "
" لطفا این پول را به انسان نیازمندی بدهید! "
این موضوع را به کسی نگویید! "

پیش خودمان بماند. / 366

  • علیرضا فلاح
خدایا
گفتم : خسته ام
گفتی : لاتقنطوامن رحمه الله
گفتم : کسی راندارم
 گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
گفتم : فراموشم نکن
گفتی : فاذکرونی اذکرکم
گفتم : راه چیست؟
گفتی : انا هدیناکم السبیل اماشاکرا واما کفورا
گفتم : نجات کجاست؟
گفتی :  رمضان
حالا رمضان به پایان رسید و برای من آن معجزه زیبایی که در انتظارش بودم به وقوع پیوست .
اگر چه همواره اعتقادم بود که عصر معجزه فیزیکی به سر رسیده است ، اما این بار و امسال حتی معجزه فیزیکی را نیز به چشم خود دیدم.
آرزویم بود و در انتظار معجزه بودم که رخ نمایاند و از این بابت ، عید امسال برای من عید بود . ( اینجا )
حالا باید مواظب دست آوردهای شیرین این ماه باشیم .
بچه های جنگ می دانند که فتح یک مکان سخت است و مهم ، اما نگهداری مکان فتح شده ، بیش از آن مهم است و توانی بیش اززمان فتح می خواهد.
خدایا
تو یاری کن مثل همیشه / 365

  • علیرضا فلاح


نمی توانم باور کنم علی کشته شمشیر ابن ملجم شده باشد !
علی بی شک کشته شمشیر عدالت خود شده است .
/ 364

  • علیرضا فلاح

 
نمی توانم برایتان گریه کنم چون روزه دارم و می ترسم این گریه ، روزه ام را دچار مشگل کند.
خیلی نمی توانم به شما فکر کنم . حواسم پرت می شود و حواس پرت ، نمازم را باطل می کند.
من شیعه آن امامی هستم که تیر از پایش حین نماز کشیدند و او حس نکرد. باید مثل علی ( ع ) بود . با حواس جمع و قلبی آرام نماز خواند ...
راستی یادم آمد ،
می گویند همین علی در حین نماز صدای سائلی را شنید و در حال رکوع ، انگشتر از انگشت خارج کرد و به سائل داد !
چه تناقض عجیبی !
/ 363

  • علیرضا فلاح
این مطلب زیبا را دوست نازنینم دکتر عباس پورعلیزاده برایم فرستاد.
استادم گهگاهی با ارسال مطالبی اینچنین ، مرا ساعت ها درگیر می کند وچه کنتاک لذت بخشی !
این مطلب را غیر از اینجا ، در صفحه فیسبوک خود و حساب توییتر و همچنین در گوگل پلاس و کلوب و پاتوق های مجازی دیگر هم منتشر می کنم تا ثوابش باشد برای دکتر عزیز.
ما این وسط واسطه هستیم و اگر چیزی گیرمان آمد ، خدا را شکر!

 ﺳﻮﮔﻨﺪ  ﺑﻪ  ﺭﻭﺯ  ﻭﻗﺘﯽ  ﻧﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ  ﻭ ﺑﻪ ﺷﺐ  ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺭﺍﻡ  ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
 ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ  ﮐﺮﺩ ﻩ‌ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎ  ﺗﻮ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ
 ( ﺿﺤﯽ 1-2)


 ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡُ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺨﺮﻩ ﮔﺮﻓﺘﯽ.
 (ﯾﺲ 30)

 ﻭ ﻫﯿﭻ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻡ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺮﺳﯿﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪﯼ.
 (ﺍﻧﻌﺎﻡ 4)

 ﻭ ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮ ﺗﻮ  ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ
  (ﺍﻧﺒﯿﺎ 87)

ﻭ  ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻃﻠﺒﯿﺪﯼ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺘﻮﻫﻢ  ﺷﺪﯼ ﮐﻪ
 ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﯼ  ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ  ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺍﺭﯼ.
  (ﯾﻮﻧﺲ 24) 

 ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ  ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﮕﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﻨﯽ
 ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯼ
 (ﺣﺞ 73) 

ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺕ ﺍﺯ  ﺑﺎﻻ‌ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ
ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﻭﺣﺸﺖ ﻓﺮﻭﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﭼﻪ ﻟﺮﺯﺷﯽ،
 ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻤﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺩﻭﺧﺘﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﯿﮑﻨﯽ
 ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﯼ ﭼﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ .
 ( ﺍﺣﺰﺍﺏ 10)

ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎ  ﺁﻥ ﻓﺮﺍﺧﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪ  ﭘﺲ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪﯼ
ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭘﻨﺎﻫﯽ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﯼ،
ﭘﺲ ﻣﻦ ﺑﻪ  ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﯼ ،
ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮﯾﻨﻢ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻦ.
 (ﺗﻮﺑﻪ 118)

 ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻫﺎ  ﻣﺮﺍ  ﺑﻪ ﺯﺍﺭﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﺎﻧﻢ  ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﯽ،
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺭﻫﺎﻧﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ  ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ  ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﻋﺸﻘﺖ ﺷﺮﯾﮏ ﮐﺮﺩﯼ
(ﺍﻧﻌﺎﻡ 63-64)

 ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﯾﺮﯾﻨﻪ ﺍﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪﯼ
 ﻭ ﺭﻭﯾﺖ ﺭﺍ ﺁﻥ ﻃﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻩ‌ﺍﯼ.
 (ﺍﺳﺮﺍ 83)
        
 ﺁﯾﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺷﺖ ﺑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﭘﺸﺘﺖ؟
 (ﺳﻮﺭﻩ ﺷﺮﺡ 2-3)

 ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ  ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟
 (ﺍﻋﺮﺍﻑ 59)

 ﭘﺲ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ؟
 (ﺗﮑﻮﯾﺮ26) 

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ؟
(ﻣﺮﺳﻼ‌ﺕ 50)

ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺟﺰ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﺍﻡ  ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ
(ﺍﻧﻔﻄﺎﺭ 6)
        
ﻣﺮﺍ  ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ؟
 ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ  ﺩﺭ  ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﻬﻦ ﮐﻨﻨﺪ
 ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ  ﺑﻪ ﻫﻢ ﻓﺸﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ  ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺯ  ﺧﻼ‌ﻝ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﯾﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻦ  ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ  ﺗﻮ ﻓﻘﻂ  ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ،
 ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻓﺮﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺁﻥ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
 (ﺭﻭﻡ 48)

 ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺣﺖ ﭼﻪ ﺟﺮﺍﺣﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ،
 ﻭ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ  ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺑﺎﺯﻣﯽ ﺳﺘﺎﻧﻢ  ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﻫﻢ
 ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﻣﯽ ﺍﻧﮕﯿﺰﺍﻧﻢ
 ﻭ ﺗﺎ ﻣﺮﮔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﻢ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ   ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ.
 (ﺍﻧﻌﺎﻡ  60)

ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ.
(ﻗﺮﯾﺶ 3)

ﺑﺮﮔﺮﺩ، ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩ، ﺗﺎ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
(ﻓﺠﺮ 28-29)

 ﺗﺎ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﯿﻢ.

(ﻣﺎﺋﺪﻩ 54) / 362

  • علیرضا فلاح