پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

یکی از همکاران نه چندان خوب ما ، گهگاهی با کامنت های ناصواب ، بیشتر خودش را می آزارد تا مرا.
اگر کامنتت هایش درست باشد ، عیب مرا آشکار می سازد و اگر چه با بغض ، ولی آینه ای می شود که به رفع نقایص خود می پردازم و اگر ناصحیح باشد ، گناه از من می شوید و به بار خود می افزاید .
مدتی قبل به طعنه برایم نگاشت که در کجا ودرکدام عملیات جانباز شدی ؟
و به کل ، حضور مرا در جبهه زیر سوال برده  بود !؟
با اینکه در سراسر این وبلاگ ، در چهارصد واندی نوشته ، حتی یک بار هم عنوان نکردم که در جبهه حضور داشتم و یا مجروح شدم ، اما امروز بمناسبت روز ولادت حضرت قمر بنی هاشم (ع) و روز جانباز با افتخار اعلام می کنم که بله همکار نه چندان خوب من ، من به اندازه و اقتضای سن خود ، در جنگ حضور داشتم ، نه خیلی بیش که آرزویم بود و مجروح شدنم اجازه نداد .
پرونده آن در سپاه و واحد پرسنلی اداره موجود است و نیازی هم نیست که مانند خیلی ها که این روزها برای حضور دو روزه خود در اهواز و ضبط گزارش ، با جمع آوری امضاء ، اندازه حضور 6 ماهه می گیرند ، منهم دنبال امضاء و... باشم .
این عکس را هم برای اولین بار و البته با افتخار در این وب نوشت می گذارم . / 408

 

قرارگاه کربلا - محور 2 عملیاتی
شلمچه - سنگر انفرادی

  • علیرضا فلاح


چشمانم پر از گناه است و نمی توانم چهره نازنین تو را ببینم.
چشمه اشک هایم خشکید.
نمی توانم سر روی شانه های مهربانت بگذارم ، بی بهانه بگریم.
گریه دارم و نمی آید مرا
دیگر مسیح مهربان تو نیستم
مسیح تو را به صلیب همه تهمت ها و دروغ ها ، که خود شایسته آن بودند ، کشیدند.
دست های مسیح تو ، مرحم دل تنگی های بسیارکسان شد.
اما برای زخم های پیکر او ،
مرحمی یافت نشد.
با اینهمه زخم
بر پیکر بچه شیر تو ،
افسوس آنجاست که کلاغ لجن خوار،
لاشخور شده است !
و ارادتمندان دیروز ، کفتار...
هنوز ،
برای دل تنگی های تو مادرم ، شعری نسرودم.
از رخ زیبایت ، عکسی نگرفتم.
فیلمی برای روزهای دردت نساختم .
و برای دستهای خسته تو ، مرحمی نیافتم .
غصه ، قصه زندگی تو بر دلم هست.
چون می دانم مرا بسیار دوست می داری،
دوست دارم قبل از من از این دنیا بروی !
تو داغ مرا تحمل نمی کنی ، اما من ،
با داغ زاده شدم و با داغ می میرم.
/ 349

  • علیرضا فلاح
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است که حتى شیطان هم از انجام دهنده آن بیزارى مى جوید.

 شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى کند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند که شیطان هم آن ها را تاءیید نمى کند. یکى از این اعمال ، نابود کردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان است .

انسان عاقل و متدینى که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این کار را نمى دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد.

تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد.

 امام جعفر صادق (علیه السلام ) می فرمایند:
اذا اتهم المۆ من اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء.
آن گاه که مۆ من به برادر مۆ منش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود.

تهمت مایه نابودى حریم برادرى و روابط انسانى میان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم مى سازد.

 اسلام ، آبرو و حرمت مۆ من را بزرگ تر از کعبه و حتى قرآن دانسته است و با آگاهى از چنین ارزشى ، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروى دیگران تجاوز کند.
اگر کسى سخنى را بر ضد مۆ منى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ اما شیطان هم او را نمى پذیرد. / 342

  • علیرضا فلاح