پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سایت الف» ثبت شده است

خیلی دوست ندارم به کامنت هایی که برایم می گذارند و نظرات در خصوص مطالبم ، جواب بدهم.
به هر حال حق طبیعی خواننده گان است که نظرات خود را بگویند ، آنگونه که این حق را برای خودم قایل هستم!
اگر چه گاهی کامنت های ناجوری هم دریافت می کنم که بیشتر فحش هست تا اظهار نظر!
بخصوص مطالبی که از من در سایت های کشوری مثل سایت الف منتشر شد ، با ده ها توهین و ناسزا به عنوان " نظر خواننده گان " مواجه شدم و اخیرا هم توی بعضی از سایت های استانی بابت آخرین مطلبم ( اینجا ) ، مورد تفقد جانانه قرار گرفتم و البته ضارب که در گذشته کارمند من بوده ، شناسایی شد و در مقابل این پرسش من ، که پسر جان ، من جز خدمت ، چه بدی در حق تو کردم؟ که با سکوت دردمندانه و شرمسارانه او مواجه شدم !
اما اخیرا یک خواننده محترم ، ذیل مطلب ، " عکس معروف احمدی نژاد " ( اینجا ) کامنتی برایم گذاشت محترمانه ، که ضمن تشکر ازین عزیز ، هر چه سعی کردم ، نتوانستم از اشاره به آن صرف نظر کنم !
دوست عزیزم نوشتند:

ببخشیدا ، ولی فکر کنم شما اساسی با آقای احمدی نژاد مشکل دارید .
آخه مگه این آقای احمدی نژاد چه بدی درحق شما کرده ؟ جای شما رو که تنگ نکرده!
واقعا شما اولین کسی هستید که می بینم انقدر با ایشون مشکل دارید و ازشون بد میگید. آخه من هیچ کس رو ندیدم که انقدر با آقای احمدی نژاد مشکل داشته باشه . هرچی باشه ایشون رئیس جمهور کشور ماست. اگه ما درباره ی ایشون اینطور حرف بزنیم بقیه چه فکری میکنن ؟ مطمئن باشید که دشمنان ما از همین حرف های ما سوء استفاده میکنن.  پیشنهاد میکنم قبل از اینکه در دنیای مجازی به قول خودتون با ایشون شوخی کنید یه کمی هم فکر کنید .

احتمالا اشاره ایشان ، غیر از مطلب " عکس معروف احمدی نژاد " ، به مطلب " شوخی یک رعیت زاده با احمدی نژاد" ( اینجا )  هم بوده.
ضمن احترام به نظر ایشان ، باید خدمتشان عرض کنم ، دوست عزیز ، بنده در جایگاهی نیستم که بزرگی مثل  رئیس جمهور جای مرا تنگ نمایند. جمله " واقعا شما اولین کسی هستید که می بینم انقدر با ایشون مشکل دارید و ازشون بد میگید " بیشتر شبیه غلو در مورد این حقیر است تا واقعیت . و جمله "  آخه من هیچ کس رو ندیدم که انقدر با آقای احمدی نژاد مشکل داشته باشه " به سختی مرا متحیر ساخته و بهت زده ...
دوست عزیز ، مرا نترسانید ! یهو باورم می شود خبری هست !!!
باور بفرمایید این رعیت زاده ، چنین نیست که شما می پندارید . من یک شهروند عادی هستم که بیشتر برای دل خود می نویسم و لاغیر...
من در دفاع ازرئیس جمهورمحترم هم مطلب نوشتم . ( اینجا )
پست قبلی وبلاگ من هم در ستایش رفتار خداپسندانه و مردم محروم پسندانه ایشان بوده .( اینجا )
کار و سخن خوب ، تقدیر دارد و سخن و حرکت ناصواب ، انتقاد.
فکر کنم کافی باشد . باقی بقایتان. / 305

  • علیرضا فلاح
مطلب جالبی که توی سایت الف دیدم ، اینجا باز نشر می دهم با ذکر این نکته که انشاالله سایت الف این یادداشت  را  به دلایلی از روی صفحه برندارد چون گهگاهی از این کارها می کند :

***
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱

بصیرت در لغت به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده است. (لسان العرب، ابن منظور، ج۲، ص۴۱۸ ذیل واژه بصر) دراصطلاح، بصیرت عبارت از قوه ای است در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و به وسیله آن حقایق امور و اشیاء را درک می کند، همانگونه که شخص به وسیله چشم، صورت ها و ظواهر چیزها را می بیند.(موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون)برخی از محققان درباره بصیرت گفته اند که بصیرت، شناخت و معرفت و نیز اعتقاد حاصل شده در قلب نسبت به امور دینی و حقایق اموراست. (ترتیب العین، ج۱، ص۱۶۶)

همانطور که از تعاریف برمی آید و این بنده میتوانم بفهمم بصیرت در حقیقت به تنهایی حاصل نمیشود,یعنی در اصل بصیرت نتیجه دیدن اتفاقات پیرامون و کنار هم چیدن پازل های مورد نیاز در موضوع مورد بحث و در نهایت رسیدن به یک نتیجه مشخص است که این نتیجه حتما نمیتواند نتیجه صد در صد درست باشد حتی اگر با مطالعات دقیق به ثمر رسیده باشد که آن هم به دلیل جایزالخطا بودن موجود بشری است.

در سالهای دور به نامهای گوناگون و در سالهای اخیر با نامهایی که همواره یک معنی را تداعی میکند,بصیرت در زندگی سیاسی ما که درست یا غلط با دین ما تلفیق شده(درست یا غلط بودنش در حوزه تخصص بنده نیست) وارد شده است و به ترتیبی نادرست مانند تمام مسایل فکری و فلسفی که میتواند مورد تعرض فکری برای مسایل دنیوی قرار گیرد,قرار گرفته است.

عقیده شخصی بنده این است که تمامی جنگ های دنیا و تمامی قتل ها و غارت های دنیا و تمامی زیباییهای ایجاد شده به توسط بشر دارای پشتوانه ای فکری توسط انسانهای دارای بصیرت انجام گرفته اما کلمه بصیرت توسط آنها مورد بازیچه سیاسی قرار گرفته,حال اگر نتیجه درستی داشته که خوش به حال انسانیت و اگر بر عکس که باعث ایجاد بددلی در دنیای فکری انسانها شده.در این میان بیشترین ضرر را انسانهای پیشرو به جان خریده اند چون انسان پیشرو در حقیقت به علتی که معمولا با خبر نبودن از تمام ماجراهای پشت پرده است وارد یک بازی برد-باخت میشود.یعنی در حقیقت ممکن است در ماجرای به وجود آمده برنده باشد ولی در تاریخ ممکن است بازنده ای بس بزرگ باشدو برعکس.نمونه اش را در تاریخ زیاد داریم:از شعبان جعفری بگیر تا طیب و حربن ریاحی و ...

حال در این برهه باز هم از تاریخ عبرت نمیگیریم.بنده سوالاتی دارم که به حق به علت داشتن حقوق شهروندی باید به آنها جواب داده شود.در این متن والله و بالله قصد جبهه گیری در مقابل شخص خاصی را نداشته و ندارم و در انتخابات گذشته هم به محسن رضایی رای دادم,به دلایل شخصی.

سوالات بنده به چند دسته تقسیم میشوند و در نهایت شما را با افکارتان رها خواهم کرد.

۱.چگونه است که میرحسین موسوی در مناظره اش با محمود احمدی نژاد بارها به این قضیه اشاره میکند که دولت شما به سمت فساد اقتصادی کشیده شده است,حتی این اتفاق در مناظرات ایشان با محسن رضایی و کروبی نیز تکرار میشود...و بعد از ۳ سال میبینیم که این اتفاقات که اشاره شده بود درست بود ولی عده کثیری از اصلاح طلبان و اصولگرایان به بی بصیرتی متهم میشوند در حالی که تاریخ نشان داد حرف آنها درست بوده؟؟

۲.چگونه میشود که عده ای به نام دانشجو به سفارت انگلستان حمله ور میشوند و روزنامه کیهان و طرفداران این حرکت مخالفان آن را به بی بصیرتی متهم میکنند در حالی که مقام معظم رهبری نیز اخیرا این حرکت را افراطی دانستند؟

۳.چگونه میشود که آقایان اصولگرای افراطی در مجلس ابتدا به سالم بودن اعضای دولت و دزدگیر بودن آقای رییس جمهور افتخار میکنند و این را به با بصیرت بودن خود ربط میدهند اما وقتی داستانهای اختلاس بزرگ رو میشود,همان آقایان سردمدار دزدگیری و مچ گیری میشوند؟این اگر وقاحت نباشد حتما نیاز به مقدار بسیار زیادی بی حافظگی دارد.

۴.چگونه است که با بصیرتان کفن پوش در دوره رییس جمهور قبلی همواره به کوچکترین اقدام رییس جمهوری اعتراض کرده و به خیابانها میریختند اما بعد از آن ۱۱ روز معروف هیچکس صدایش در نیامد؟

۵.انصافا اگر قرار باشد بصیرت علوی به کار ببریم و خدای خود را قاضی کنیم آیا گرداندن کشور با نفت ۷ دلاری را میشود با وضعیت الان مقایسه کرد...آقایان یادشان میاید که سال ۷۹ که دولت دچار تورم مسکن در یک دوره موقت شد چه فریاد ها سر دادند...آیا هیچ وقت به این نکته فکر کرده ایم که چگونه در آن دنیا میخواهیم جواب آل پیغمبر خدا را بدهیم وقتی از ما میپرسد با این همه سرمایه نفتی و گازی و ذخایر عظیم چرا در مملکت اسلامی باید فقر بیداد کند وقتی که همه ما میدانیم که مولای متقیان میفرمایند:((فقر که از دری وارد شود,ایمان از آن خانه خارج میشود))این حرف را من نزدم که به تشویش اذهان عمومی متهم شوم یا خرده سیاست دانی که بگویید بی بصیرت بوده و شرایط را درک نمیکرده,نه,امام اول شیعیان با همین وضوح در مورد خطر فقر و ایجاد طبعات آن صحبت میکند.

۶.آقایان,لطفا آقای مرتضوی را که متهم به قتل است به خاطر از بین نرفتن بصیرت برکنار کنید.

۷.آقایان,لطفا اسامی بزرگترین مفسدان ایران زمین را صریح نام ببرید تا ملت بفهمند کسانی که با آبروی ایران اسلامی با آبروی رهبری انقلاب و با ابروی تاریخ ایران بازی کردند چه کسانی هستند...مگر میشود امثال یک پسر ۱۹ ساله با ابروی یک ایران بازی کند و شما دنبال مصلحت بگردید...شاید دوستان با بصیرت مصلحت را در حفظ ابروی یک انسان در برابر بی عرضه نشان دادن یک حکومت به این عریضی و طویلی میبینند.

و در نهایت خواهشمندم فکر نکنید چون شما میخواهید با بصیرت خود ملت را به عمق یک چاه ببرید هرکسی که با شما و دوستانتان نیست بی بصیرت است...آری اگر این چیزی که شما میکنید سرچشمه ای بصیر دارد بنده شخصا دوست دارم در جهل مرکب با کمترین بصیرت از دنیای فانی شما بروم. - 282

والسلام .علیرضا پناهی

لینک مطلب در سایت الف

http://alef.ir/prthqknzm23n-qd.tft2.html

  • علیرضا فلاح

فتنه 88 به سلامتی گذاشت و از خود عبرت ها و آموزه های تاریخی به جای گذاشت.تعبیر" بصیرت" در همین ایام بر سر زبانها افتاد و ملاک تدبیر و بصیرت را نسبت افراد با فتنه نشان می داد. بصیرت داشتن،  شناخت حق از باطل در شرایط پر ابهام و غبار آلود بود. هر چه گذشت غبارها کمتر و حق آشکار تر شد.اما نشستن غبارها بدون هزینه نبود. عده ای با تمام قوا وارد میدان شدند تا گرد و غبار فتنه را کنار بزنند .در این میان بیش از هر چیز، صراحت لهجه نیاز بود.باید مواضع، فریاد زده می شد تا شک و شبهه و تردید برطرف شود.

حرف اول را استدلال و منطق می زد.اما فریاد و صراحت هم لازم بود.در مواردی آرام سخن گفتن و گوشه نشینی، دال بر بی بصیرتی بود و مردودی. با صدای بلند فکر و تحلیل و با جسارت وشجاعت اعلام موضع کردن خاصیت ایام فتنه و غبار آلودی است.هزینه سکوت کردن کمتر از تحلیل نادرست نیست اگربیشتر از آن نباشد.

فتنه جامعه را به دو جبهه تقسیم کرد.حق و باطل.اختلاف سیاسی خودیها، در مقابل فتنه کنار گذاشته شد و افراد و گروههای سیاسی حول محور حق، همپیمان شدند ودر مقابل فتنه، جبهه گرفتند.

امروز فتنه 88 پایان یافته است.دست دشمن در هر سطحی  از "راس فتنه" گرفته تا  "بازیچه فتنه"،  برای مردم رو شده است.این خاصیت فرونشستن گرد و غبار است.اما همچنان به بصیرت افزائی نیاز است تا مجددا فتنه دیگری در غبار تزویر و نقابی مشروع رشد و نمو نکند.

این بصیرت نیاز به همدلی و همزبانی دارد. نباید وحدت ایام فتنه به تفرق بکشد.نباید دو قطبی ایام فتنه به داخل جبهه حق کشانیده شود.نباید ادبیات و لهجه سیاسی برخورد با جریان فتنه بر تعاملات جبهه حق مسلط شود.فتنه 88 تمام شد.ادبیات رایج  در ایام فتنه هم باید کنار گذاشته شود.نقد و مدل انتقاد از خودی ها باید متفاوت از غیرخودی ها باشد.روش اعتراض کردن باید تغییر کند.امروز دیگر برای هر انتقادی نیاز به فریاد زدن و درشت گوئی نیست."صدای بلند جزئی از بصیرت نیست."

عده ای از ایام فتنه، تنها بلند بلند اعلام موضع کردن و داد زدن و درشت سخن گفتن را آموختند.مقابله با فتنه را بیش از یک ادای سیاسی ندیدند. میان خودی و غیرخودی تفاوتی قائل نیستند.نقد کردن و اتهام زدن را یکی می پندارند و رقبا سیاسی خود را یا فتنه گر می دانند یا بی بصیرت و خواص مردودی. از نظر این افراد "عمار" کسی است که بیشتر "داد" می زند.بیشتر متهم می کند.تند تر و افراطی تر نقد می کند.از نظر اینها، کسانی که انصاف دارند،  یکی به میخ  می زنند و یکی به نعل. اگر کسی به حکم انصاف و عدالت ، به دشمن خود حقی داد، حتما یا مردودی است یا اصحاب تردید.اگر مدعی زندگی اجتماعی و حیات سیاسی برای رقبایش باشد یا از کسانی است که جام زهر به امام نوشانده و یا بعد از انتخابات به یک سر فتنه تبریک گفته است.انتقاد از هر تصمیم و سیاستی باید با صدای بلند باشد.خطای افراد به حساب نسبت انها با جریان فتنه گذاشته می شود.کسی که با وقف دانشگاه آزاد موافق است حتما نسبتی هم با فتنه دارد.مسوولی که روزی رقیب این دولت بوده است حتما با فتنه هم سر و سری داشته است.حتی اگر علیه فتنه "ویژه نامه" منتشر کند.قصور سیاسی آدم ها حتما تقصیر است.گناهشان جرم است.هر اشتباهی، اشتباه آخر است.مجازات متناسب با خطا نیست.

برای انتقاد کردن باید داد و فغان کرد.مستمع هم کم کم عادت می کند.فقط انتقاد های با صدای بلند را می شنود.منتقدی که آسمان را پاره نکرده باشد دیده نمی شود.قیصریه آتش زدن باب و پیراهن عثمان درست کردن روال می شود.

عده ای دانسته یا نادانسته به دنبال قطب بندی جدید در جبهه خودی ها هستند. از این راه رزق می کنند و تدوام قدرتشان را در این راه می بینند.در جامعه دوقطبی یک طرف خود را حق مطلق و دیگری را مطلقا باطل می داند.  در این قطب بندی، اشتباه یک طرف، پای انحراف در جهان بینی اش گذاشته می شود وامتیاز طرف دیگر، منشا آسمانی پیدا می کند.

قطبی که خود را حق می داند حاضر نیست زیر بار هیچ عهد و قاعده و قانونی برود.در این قطب همه عمار هستند.حتی اگر تخلف کنند.برخورد با "عمار متخلف" کم از  بی بصیرتی و فتنه گری ندارد.

در این نوع رقابت، منطق و عقل  جایی ندارد و احساسات و هیجان رهبری می کند.وصول به هدف با هر ابزاری مشروع می شود حتی با ذبح اخلاق.دروغ گفتن رایج و تهمت و غیبت کردن مشروعیت می یابد.

بی اعتمادی و تنش افزایش می یابد .هیچ نقطه مشترکی جز هم قطب بودن وجود ندارد .اگر در قطب مقابل منی هیچ نقطه مشترکی با من نداری.در این مدل است که عده ای تلاش می کنند همه منتقدین دولت را دشمن دولت نشان دهند.
 در این جامعه دوست و دشمن واقعی نیز قابل شناسایی نیست.دشمنانی که به قطب رخنه کردند ، جای دوستان و دلسوزان قطب مقابل را می گیرند.معیار بصیرت افراد ،تعلق آنها به قطب حاکم است.

باید توجه کرد که دو قطبی سیاسی تنها در در سیاست نمی ماند .دو قطبی سیاسی آناً به ورزش و فرهنگ و اقتصاد هم کشیده می شود.اخم در فضای دو قطبی به طلاق در خانوارها منجر می شود  و این سرمایه اجتماعی است که در این "داد و فریاد های باقی مانده از ایام فتنه" از بین می رود.

محسن مهدیان -  سایت الف / 06

 

  • علیرضا فلاح