پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

داد زدن ، میراث بجا مانده از ایام فتنه

يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۹، ۰۹:۲۷ ق.ظ

فتنه 88 به سلامتی گذاشت و از خود عبرت ها و آموزه های تاریخی به جای گذاشت.تعبیر" بصیرت" در همین ایام بر سر زبانها افتاد و ملاک تدبیر و بصیرت را نسبت افراد با فتنه نشان می داد. بصیرت داشتن،  شناخت حق از باطل در شرایط پر ابهام و غبار آلود بود. هر چه گذشت غبارها کمتر و حق آشکار تر شد.اما نشستن غبارها بدون هزینه نبود. عده ای با تمام قوا وارد میدان شدند تا گرد و غبار فتنه را کنار بزنند .در این میان بیش از هر چیز، صراحت لهجه نیاز بود.باید مواضع، فریاد زده می شد تا شک و شبهه و تردید برطرف شود.

حرف اول را استدلال و منطق می زد.اما فریاد و صراحت هم لازم بود.در مواردی آرام سخن گفتن و گوشه نشینی، دال بر بی بصیرتی بود و مردودی. با صدای بلند فکر و تحلیل و با جسارت وشجاعت اعلام موضع کردن خاصیت ایام فتنه و غبار آلودی است.هزینه سکوت کردن کمتر از تحلیل نادرست نیست اگربیشتر از آن نباشد.

فتنه جامعه را به دو جبهه تقسیم کرد.حق و باطل.اختلاف سیاسی خودیها، در مقابل فتنه کنار گذاشته شد و افراد و گروههای سیاسی حول محور حق، همپیمان شدند ودر مقابل فتنه، جبهه گرفتند.

امروز فتنه 88 پایان یافته است.دست دشمن در هر سطحی  از "راس فتنه" گرفته تا  "بازیچه فتنه"،  برای مردم رو شده است.این خاصیت فرونشستن گرد و غبار است.اما همچنان به بصیرت افزائی نیاز است تا مجددا فتنه دیگری در غبار تزویر و نقابی مشروع رشد و نمو نکند.

این بصیرت نیاز به همدلی و همزبانی دارد. نباید وحدت ایام فتنه به تفرق بکشد.نباید دو قطبی ایام فتنه به داخل جبهه حق کشانیده شود.نباید ادبیات و لهجه سیاسی برخورد با جریان فتنه بر تعاملات جبهه حق مسلط شود.فتنه 88 تمام شد.ادبیات رایج  در ایام فتنه هم باید کنار گذاشته شود.نقد و مدل انتقاد از خودی ها باید متفاوت از غیرخودی ها باشد.روش اعتراض کردن باید تغییر کند.امروز دیگر برای هر انتقادی نیاز به فریاد زدن و درشت گوئی نیست."صدای بلند جزئی از بصیرت نیست."

عده ای از ایام فتنه، تنها بلند بلند اعلام موضع کردن و داد زدن و درشت سخن گفتن را آموختند.مقابله با فتنه را بیش از یک ادای سیاسی ندیدند. میان خودی و غیرخودی تفاوتی قائل نیستند.نقد کردن و اتهام زدن را یکی می پندارند و رقبا سیاسی خود را یا فتنه گر می دانند یا بی بصیرت و خواص مردودی. از نظر این افراد "عمار" کسی است که بیشتر "داد" می زند.بیشتر متهم می کند.تند تر و افراطی تر نقد می کند.از نظر اینها، کسانی که انصاف دارند،  یکی به میخ  می زنند و یکی به نعل. اگر کسی به حکم انصاف و عدالت ، به دشمن خود حقی داد، حتما یا مردودی است یا اصحاب تردید.اگر مدعی زندگی اجتماعی و حیات سیاسی برای رقبایش باشد یا از کسانی است که جام زهر به امام نوشانده و یا بعد از انتخابات به یک سر فتنه تبریک گفته است.انتقاد از هر تصمیم و سیاستی باید با صدای بلند باشد.خطای افراد به حساب نسبت انها با جریان فتنه گذاشته می شود.کسی که با وقف دانشگاه آزاد موافق است حتما نسبتی هم با فتنه دارد.مسوولی که روزی رقیب این دولت بوده است حتما با فتنه هم سر و سری داشته است.حتی اگر علیه فتنه "ویژه نامه" منتشر کند.قصور سیاسی آدم ها حتما تقصیر است.گناهشان جرم است.هر اشتباهی، اشتباه آخر است.مجازات متناسب با خطا نیست.

برای انتقاد کردن باید داد و فغان کرد.مستمع هم کم کم عادت می کند.فقط انتقاد های با صدای بلند را می شنود.منتقدی که آسمان را پاره نکرده باشد دیده نمی شود.قیصریه آتش زدن باب و پیراهن عثمان درست کردن روال می شود.

عده ای دانسته یا نادانسته به دنبال قطب بندی جدید در جبهه خودی ها هستند. از این راه رزق می کنند و تدوام قدرتشان را در این راه می بینند.در جامعه دوقطبی یک طرف خود را حق مطلق و دیگری را مطلقا باطل می داند.  در این قطب بندی، اشتباه یک طرف، پای انحراف در جهان بینی اش گذاشته می شود وامتیاز طرف دیگر، منشا آسمانی پیدا می کند.

قطبی که خود را حق می داند حاضر نیست زیر بار هیچ عهد و قاعده و قانونی برود.در این قطب همه عمار هستند.حتی اگر تخلف کنند.برخورد با "عمار متخلف" کم از  بی بصیرتی و فتنه گری ندارد.

در این نوع رقابت، منطق و عقل  جایی ندارد و احساسات و هیجان رهبری می کند.وصول به هدف با هر ابزاری مشروع می شود حتی با ذبح اخلاق.دروغ گفتن رایج و تهمت و غیبت کردن مشروعیت می یابد.

بی اعتمادی و تنش افزایش می یابد .هیچ نقطه مشترکی جز هم قطب بودن وجود ندارد .اگر در قطب مقابل منی هیچ نقطه مشترکی با من نداری.در این مدل است که عده ای تلاش می کنند همه منتقدین دولت را دشمن دولت نشان دهند.
 در این جامعه دوست و دشمن واقعی نیز قابل شناسایی نیست.دشمنانی که به قطب رخنه کردند ، جای دوستان و دلسوزان قطب مقابل را می گیرند.معیار بصیرت افراد ،تعلق آنها به قطب حاکم است.

باید توجه کرد که دو قطبی سیاسی تنها در در سیاست نمی ماند .دو قطبی سیاسی آناً به ورزش و فرهنگ و اقتصاد هم کشیده می شود.اخم در فضای دو قطبی به طلاق در خانوارها منجر می شود  و این سرمایه اجتماعی است که در این "داد و فریاد های باقی مانده از ایام فتنه" از بین می رود.

محسن مهدیان -  سایت الف / 06

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۱۱/۱۷
  • ۲۶۳ نمایش
  • علیرضا فلاح

بصیرت

سایت الف

فتنه

میراث

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی