پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۸۹ ثبت شده است

'معمر قذافی' رییس جمهور لیبی اعلام کرد که در تظاهرات مردمی در این کشور بر ضد حکومتش شرکت خواهد کرد. / 14

  • علیرضا فلاح

نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران !

حالا چطور شد که آقایان به یاد مردم مظلوم قاهره افتادند، از آن حرف هاست .اندکی، فقط اندکی صادق باشیم ، غزه با آن وضعیت خونبارش ، لبنان ، حزب الله ، سنگر اول و خط مقدم دنیای اسلام در برابر قسی ترین و وحشی ترین دشمن اسلام ، اینها به کنار ، قاهره ، حالا البته حمایت از مردم مصر واجب است - اما همه اینها به کنار ، برای دفاع از مردم قاهره بیاییم توی خیابون ، فحش بدهیم ، بزنیم، بکشیم ، بعدش بی خیال ،

برویم خانه ....بخدا خجالت آور است. بعضی کارها ، واقعاً شرم آور است . / 13



  • علیرضا فلاح

دیروز عاشورا بود و امروز سکوت و بُهت  همه جا را فرا گرفت .

داشتم از تلویزیون تصاویر عجیب  عزاداران  را در کربلا می دیدم .

به همسرم گفتم : نگران نباش تمام شد . تا قیام قیامت فراموش نمی شود . این چیزی که من می بینم تا صبح قیامت ، حسین (ع) فراموش نمی شود...

و سخت گریه ام گرفت . / 12

 1389.9.26

  • علیرضا فلاح

دختر 9 ساله ام سما، گهگاهی شعر می گوید  بین نوشته هایش این جمله را پیدا کردم:

از آسمان باران نبارید و کربلا بی آب شد . / 11

1389.9.30                   

                     

  • علیرضا فلاح

خداوندا   آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه  را که نمی توانم تغییر دهم .شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که

می توانم  و دانشی که تفاوت این دورا بدانم /  10

 

  • علیرضا فلاح

مردم خوب

۲۴
بهمن

حضور چشمگیر بود، واقعاً مردم آمده بودند . پیرو جوان ، زن و مرد ، دختر و پسر ، خانواده ، همه آمده بودند .

واقعً حضورغرور انگیزی بود . نه تبلیغات بود و نه چیزی ، به چشم می دیدم و دلیلی برای غلو یا پنهان کردن نمی بینم . هیچکس هم به زور نیامد . جمعه بود ادارات تعطیل ، مدارس تعطیل ، هیچ اجباری هم نبود . در کناراین حضور با شکوه عنوان یک نکته ضروری است ،

 هیچکس حق ندارد  این حضور را به پای خود بگذارد و مصادره به مطلوب بکند . این مردم بی شک به عشق اسلام ، به عشق انقلاب و فقط و فقط به عشق رهبر آمدند و نه هیچکس و نه هیچ حزبی و نه هیچ مقام دیگری ....همین .

این مردم انتقاد هم داشته باشند ، از بعضی چیزها ناراضی هم باشند ، باز به عشق انقلاب ، باز هم برای حفظ نظام - و تاکید می کنم نظام - به میدان می آیند و مصادره حضور مردم به نفخ خود یا جریانی ، واقعاً ظلم بزرگ به انقلاب و مردم و رهبر معظم انقلاب است .

گهگاهی بعضی ها فراموش می کنند که مشروعیت آنها ، مسئوول شدن آنها به اعتبار رای مردم است و باید خدمتگذار باشند ،نه آقا بالاسر . و بدتراینکه  ژست عدم آقا بالاسری گرفته شود ولی در عمل آقا بالاسری باشند .

مردم ما بسیار خوبند . مردم ایرن آنقدر آقا و بزرگ هستند که امام راحل (ره) همیشه و در همه حال فرمودند : (مردم شریف ایران ) و حضرت آقا ، رهبر معظم انقلاب نیز همیشه همین نگاه را داشتند و دارند . اما گاهی بعضی از آقایان فراموش می کنند که برای وکیل شدن و وزیر شدن به اعتبار رای این مردم التماس می کنند و در مراسم ترحیم و حتی در مراسم ختنه سوران فرزندان ذکور این مردم شرکت میکنند تا یک دانه رای بگیرند ، اما همین که توفیق حاصل شد، فراموش می کنند .

این مردم بزرگ هستند هر وقت انقلاب نیاز داشت ، ولی امرشان فرمود ، آنها به میدان آمدند ، افسوس گاهی قدر این حضور را نمی دانیم . / 09

  • علیرضا فلاح


گاهی فکر می کنیم دیگران را بازی می دهیم . گاهی فکر می کنیم با زیرکی خاصی که داریم طراحی دقیقی کرده و بازی را قطعاً خواهیم برد . غافل ازاینکه در بازی دیگران هستیم ! درست زمانی که داریم بازی می دهیم ، همان لحظه مشغول بازی خوردن هستیم .

عتیقه فروشی  به منزل رعیتی ساده وارد شد ، دید تغارنفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه ای در آن آب می خورد فهمید اگر قیمت تغار را بپرسد  دهاتی ملتفت گردیده ، قیمت گرانی برآن می نهد . لذا گفت : عموجان ! چه گربه ی قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی . دهاتی با قیافه ای که حاکی از صداقتش بود پرسید : چند می خری ؟ گفت  یک تومان . دهاتی گربه را گرفت به دست عتیقه فروش داد و با کمال سادگی گفت : خیرش را ببینید ، عتیقه فروش  پیش از آن که از خانه ی روستایی خارج شود ، نگاهی به تغار کذایی کرد ومشغول خواندن خطوط و دیدن نقاشی  های اطراف آن شد ، در این حال با خونسردی کامل گفت : عموجان ! این گربه ممکن است در راه  تشنه اش بشود . خوبست من این تغار را هم با خودم ببرم ، قیمتش را هم حاضرم  بپردازم ، دهاتی به جانب عتیقه فروش که سرگرم دیدن خطوط اطراف تغار بود رو کرد و گفت : قربان بدین وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام آنچه تو می خوانی من از برم .

 حکایت دنیاو آدم هایش همین است  در همان حال که داریم دیگران را بازی می دهیم ، در بازی آنها هستیم .

می گویند در اقیانوس ها یک ماری هست بسیار خونسرد و آرام . بی تحرک و خاموش . طعمه نزدیک می شود . با مار بازی می کند . تکانش میدهد . گازش می گیرد و حتی قطعه ای از گوشتش را می کَند ، اما در همان لحظات  سکوت و آرامش ،طعمه در حلقه اندام مار است و غافل . زمانی به خود می آید که مار مشغول بلعیدن اوست .

دقت کنیم فریب دنیا را نخوریم تصور نکینم که داریم زندگی می کنیم و حریف دنیا شده ایم . ظاهری بسیار زیبا و آرام دارد . بسیار ساده و بازی خور و بازیش می دهیم .مثل بعضی از آدم های همین دنیا ، بسیار آرام و سر به زیر ، خاموش  و حتی خموش ، اما چموش ! لحظه ای به خود می آییم و می بینیم در بازیشان هستیم و متاسفانه بازنده بازی.چون تمام حواسمون به بازی کذایی خودمان بود. / 08

  • علیرضا فلاح

در ایام محرم ،دوستی برایم مسج فرستاد که(برایم دعا کن) چون شنید که این شب ها مراسم می روم و اگر فرصت دست دهد و لایق باشم ،روضه می خوانم.

خب ، نتوانستم جواب درستی به او بدهم. شب های ماه رمضان نبود ،البته درهمه حال بخصوص در دل تنگی های محرم می شود دعا کرد،ولی این شب ها برای دعا نیست.این شب ها ، شب هایی نیست که بنشینیم ،تسبیح بزنیم ودعا کنیم.

این شب ها ،شب هایی است که باید به سختی به حال خود بگرییم .به بهانه کربلا ،به عشق دیدن آن همه زیبایی ،به حال خود گریه کنیم وسپس غیرت ابوالفضلی (ع)بخرج دهیم آستین همت را بالا بزنیم وعاشورایی در دل بپا کنیم ..

نتوانستم در قالب یک مسج این را به دوستم بفهمانم که این ایام برای دعا کردن نیست. برای شمشیر کشیدن است.خون دادن وخون ریختن است .باحتی اندک وذره قدرت- حمله کردن به دشمن بزرگ –به هر اندازه قدرتمند است وعاقبت به شکل زیبا و دل انگیزی پیروز شدن...

ما رایت الا جمیلا...

این قصه زیبای کسانی از قبیله بنی هاشم است که همه درد های عالم را به جان خریدند و به شکل حزن انگیزی جاودانه شدند. / 07

  • علیرضا فلاح

فتنه 88 به سلامتی گذاشت و از خود عبرت ها و آموزه های تاریخی به جای گذاشت.تعبیر" بصیرت" در همین ایام بر سر زبانها افتاد و ملاک تدبیر و بصیرت را نسبت افراد با فتنه نشان می داد. بصیرت داشتن،  شناخت حق از باطل در شرایط پر ابهام و غبار آلود بود. هر چه گذشت غبارها کمتر و حق آشکار تر شد.اما نشستن غبارها بدون هزینه نبود. عده ای با تمام قوا وارد میدان شدند تا گرد و غبار فتنه را کنار بزنند .در این میان بیش از هر چیز، صراحت لهجه نیاز بود.باید مواضع، فریاد زده می شد تا شک و شبهه و تردید برطرف شود.

حرف اول را استدلال و منطق می زد.اما فریاد و صراحت هم لازم بود.در مواردی آرام سخن گفتن و گوشه نشینی، دال بر بی بصیرتی بود و مردودی. با صدای بلند فکر و تحلیل و با جسارت وشجاعت اعلام موضع کردن خاصیت ایام فتنه و غبار آلودی است.هزینه سکوت کردن کمتر از تحلیل نادرست نیست اگربیشتر از آن نباشد.

فتنه جامعه را به دو جبهه تقسیم کرد.حق و باطل.اختلاف سیاسی خودیها، در مقابل فتنه کنار گذاشته شد و افراد و گروههای سیاسی حول محور حق، همپیمان شدند ودر مقابل فتنه، جبهه گرفتند.

امروز فتنه 88 پایان یافته است.دست دشمن در هر سطحی  از "راس فتنه" گرفته تا  "بازیچه فتنه"،  برای مردم رو شده است.این خاصیت فرونشستن گرد و غبار است.اما همچنان به بصیرت افزائی نیاز است تا مجددا فتنه دیگری در غبار تزویر و نقابی مشروع رشد و نمو نکند.

این بصیرت نیاز به همدلی و همزبانی دارد. نباید وحدت ایام فتنه به تفرق بکشد.نباید دو قطبی ایام فتنه به داخل جبهه حق کشانیده شود.نباید ادبیات و لهجه سیاسی برخورد با جریان فتنه بر تعاملات جبهه حق مسلط شود.فتنه 88 تمام شد.ادبیات رایج  در ایام فتنه هم باید کنار گذاشته شود.نقد و مدل انتقاد از خودی ها باید متفاوت از غیرخودی ها باشد.روش اعتراض کردن باید تغییر کند.امروز دیگر برای هر انتقادی نیاز به فریاد زدن و درشت گوئی نیست."صدای بلند جزئی از بصیرت نیست."

عده ای از ایام فتنه، تنها بلند بلند اعلام موضع کردن و داد زدن و درشت سخن گفتن را آموختند.مقابله با فتنه را بیش از یک ادای سیاسی ندیدند. میان خودی و غیرخودی تفاوتی قائل نیستند.نقد کردن و اتهام زدن را یکی می پندارند و رقبا سیاسی خود را یا فتنه گر می دانند یا بی بصیرت و خواص مردودی. از نظر این افراد "عمار" کسی است که بیشتر "داد" می زند.بیشتر متهم می کند.تند تر و افراطی تر نقد می کند.از نظر اینها، کسانی که انصاف دارند،  یکی به میخ  می زنند و یکی به نعل. اگر کسی به حکم انصاف و عدالت ، به دشمن خود حقی داد، حتما یا مردودی است یا اصحاب تردید.اگر مدعی زندگی اجتماعی و حیات سیاسی برای رقبایش باشد یا از کسانی است که جام زهر به امام نوشانده و یا بعد از انتخابات به یک سر فتنه تبریک گفته است.انتقاد از هر تصمیم و سیاستی باید با صدای بلند باشد.خطای افراد به حساب نسبت انها با جریان فتنه گذاشته می شود.کسی که با وقف دانشگاه آزاد موافق است حتما نسبتی هم با فتنه دارد.مسوولی که روزی رقیب این دولت بوده است حتما با فتنه هم سر و سری داشته است.حتی اگر علیه فتنه "ویژه نامه" منتشر کند.قصور سیاسی آدم ها حتما تقصیر است.گناهشان جرم است.هر اشتباهی، اشتباه آخر است.مجازات متناسب با خطا نیست.

برای انتقاد کردن باید داد و فغان کرد.مستمع هم کم کم عادت می کند.فقط انتقاد های با صدای بلند را می شنود.منتقدی که آسمان را پاره نکرده باشد دیده نمی شود.قیصریه آتش زدن باب و پیراهن عثمان درست کردن روال می شود.

عده ای دانسته یا نادانسته به دنبال قطب بندی جدید در جبهه خودی ها هستند. از این راه رزق می کنند و تدوام قدرتشان را در این راه می بینند.در جامعه دوقطبی یک طرف خود را حق مطلق و دیگری را مطلقا باطل می داند.  در این قطب بندی، اشتباه یک طرف، پای انحراف در جهان بینی اش گذاشته می شود وامتیاز طرف دیگر، منشا آسمانی پیدا می کند.

قطبی که خود را حق می داند حاضر نیست زیر بار هیچ عهد و قاعده و قانونی برود.در این قطب همه عمار هستند.حتی اگر تخلف کنند.برخورد با "عمار متخلف" کم از  بی بصیرتی و فتنه گری ندارد.

در این نوع رقابت، منطق و عقل  جایی ندارد و احساسات و هیجان رهبری می کند.وصول به هدف با هر ابزاری مشروع می شود حتی با ذبح اخلاق.دروغ گفتن رایج و تهمت و غیبت کردن مشروعیت می یابد.

بی اعتمادی و تنش افزایش می یابد .هیچ نقطه مشترکی جز هم قطب بودن وجود ندارد .اگر در قطب مقابل منی هیچ نقطه مشترکی با من نداری.در این مدل است که عده ای تلاش می کنند همه منتقدین دولت را دشمن دولت نشان دهند.
 در این جامعه دوست و دشمن واقعی نیز قابل شناسایی نیست.دشمنانی که به قطب رخنه کردند ، جای دوستان و دلسوزان قطب مقابل را می گیرند.معیار بصیرت افراد ،تعلق آنها به قطب حاکم است.

باید توجه کرد که دو قطبی سیاسی تنها در در سیاست نمی ماند .دو قطبی سیاسی آناً به ورزش و فرهنگ و اقتصاد هم کشیده می شود.اخم در فضای دو قطبی به طلاق در خانوارها منجر می شود  و این سرمایه اجتماعی است که در این "داد و فریاد های باقی مانده از ایام فتنه" از بین می رود.

محسن مهدیان -  سایت الف / 06

 

  • علیرضا فلاح


وقتی بر ای اولین بار چشمم به مطلبی در روزنامه جام جم افتاد مبنی بر نمایش چهره حضرت قمربنی هاشم (ع) در سریال  مختارنامه ، یک حس عجیبی مرا فرا گرفت . حسی دوگانه و فوق العاده متفاوت ؛
از یک طرف  احساس می کردم حرکت بسیار خوبی صورت گرفته است . همیشه می گفتم، اگر غرب ، داستان عاشورا را می داشت، اگر آنها شخصیت های مثل امام حسین (ع) و خصوصاً  ابوالفضل  العباس (ع) می داشتند ، چه ها که نمی کردند !
اما از طرف دیگر، عنوان  اینکه چهره قمر بنی هاشم (ع) قرار است توسط بازیگری دیده شود ، قلبم لرزید .
خدایا! آن چهره نازنین، آن نگاه بی بدیل، آن مهربانی  خالص و الهی چگونه می خواهد نشان داده شود !؟


  • علیرضا فلاح