چرا رازهای نگفته ؟
حرکت در کوچه پس کوچه های ناشناخته ، لذت خاصی دارد ، در جستجو جوی رازها بودن و گشودن راز، لذتی مضاعف .
از اولین روزهایی که وارد صدا و سیما شدم و فیلم سازی شخصی را رها نمودم ، سعی کردم خودم را با قاعده بازی وقف بدهم و برای رسانه برنامه بسازم . بدین ترتیب مجموعه مستند گزارشی (رازهای نگفته ) شکل گرفت . برنامه ای ساده ، صمیمی که در قالب یک گفتگوی عادی ، در جستجوی ناگفته هایی خاص بود .
علاقمندی به سید شهیدان اهل قلم ، آوینی بزرگ - تقلید حتی ناشیانه - از اثر بی نظیر و بی بدیل او روایت فتح را اجتناب ناپذیر ساخت .
رازهای نگفته در چند مجموعه توسط خودم و سپس توسط یکی از دوستانم ساخته و پخش شد و مخاطبین خاص خود را جذب نمود و بعضاً مورد تشویق و تقدیر قرار گرفت .
تقدیر و سپس تکلیف این بود که برنامه سازی را رها سازم و مسوولیت حوزه سیمای صدا و سیمای مرکز مازندران را به عهده بگیرم . اما شعله این عشق ، شاید کم سو ولی خاموش نشدنی بود .
بقول تصویربردار این مجموعه ، آقای قاسم پور ، هراز چند گاهی به بهانه این برنامه از دنیای پر تلاطم و بعضاً خسته کننده پیرامون ، رها می شدیم و دل به رازهای حبس شده در سینه ی ، عاشقان دل سوخته می دادیم و اگر دل سنگ نبودیم اشک می ریختیم و دلتنگی را فراموش می کردیم .
برنامه رازهای نگفته ، بی تکلف بود و افشا کننده رازها، بی هیچ آداب و ترتیبی وهر چه می خواست دل تنگش می گفت .
اگر چه ساخت برنامه بواسطه پذیرفتن مسولیت، دیگر برایم اندکی دشوار شد ولی این وبلاگ به یاد آن برنامه و در راستای هدف اصلی و شخص خودم شکل گرفت و آن را درفضای مجازی پی گرفت .
سالهاست که قلم می زنم ، یاد داشت های روزانه ، نقد فیلم ، تحلیل های سیاسی ، فیلم نامه ، قصه ، طرح رمان و حتی جسارت می کنم و شعر و غزل می سرایم اگر چه خام وابتدایی و هرگاه فرصتی دست دهد، به سخنرانی دعوت شَوم ، همانند رازهای نگفته ، در مورد موضوعات همراه با امثال و حکم و قصه و روایات صحبت پراکنده دارم که در پایان سخن ، هرگاه نخی از میان این پراکنده ها رد شود ، که می شود ،آنگاه ،راز آشکار می گردد. / 02