مدخلی برای ماه منیر
آنهایی که مرا می شناسند ، می دانند که خود را سانسور نمی کنم و در بیان احساس و اعتقاداتم ، خیلی اهل حشا نیستم .
عشق به آقا قمر بنی هاشم (ع) فقط برای من نیست ، بسیار بسیار کسان هستند که عاشق آن بی همتا هستند و عجیب اینجاست که یک عاشق به این تعدد نه تنها حسادت نمی ورزد و حساسیت به خرج نمی دهد که به آن مباهات هم می کند عجیب از این بابت که یک عاشق ، از اینکه ببیند کس دیگری هم به معشوق او عشق می ورزد ، قطعاً حساسیت به خرج می دهد .
درمذاحی عاشقانه – آقای قمر بنی هاشم (ع) فقط امام سیزدهم ترک ها نیست ، امام سیزدهم من هم هست و به این اعتقاد ، من ازهر ترکی ، ترک تر هستم . عشق به این نام مقدس باعث شد که اسم پسرکم را ابوالفضل بگذارم و نام هایی به پسرکم شکل گرفت ، تا به این وسیله گوشه ای از عشقم را به رشته تحریر در آورم .
این اعتقاد – که شاید به نظر عده ای کفر آمیز باشد – که اگر روز قیامت – حق سخن گفتن داشته باشم – که ندارم – آنوقت از خداوند عز و جل خواهم پرسید :
پروردگار ! تو که می دانستی کربلایی هست و عاشورایی ، چگونه در قرآن عزیز ، قصه حضرت یوسف (ع) را احسن القصص نامیدی ؟
زیباترین مخلوق تو بی شک آقا قمر بنی هاشم (ع) بوده و هست , چگونه مفسرین و راویان مذهبی با برداشت روایی هر چند صحیح , یوسف (ع) را زیباترین جوان نامیدند ؟ حال آنکه ماه از شرم روی قمر بنی هاشم (ع) ، چهره در نقاب می کشید ؟
این احساس را در این قصه ز سوز جگر آمد عنوان کردم.
کمترین کاری که می توانستم در عرصه رسانه مجازی برای بیان این عشق سوزان بکنم ، جمع آوری مطالب و گردآوری هر آنچه که در خصوص آقا قمر بنی هاشم (ع) است در یک مجموعه بنام (ماه منیر ) می باشد .
شاید و- آرزو می کنم که آقا گوشه چشمی این عاشق دلداده بنماید و از انو ار نورانیش ، این دل سوخته را نیز بهرمند سازد .
2 - این قصه ز سوز جگر آمد- ۹۰/۰۴/۱۵
- ۲۲۹ نمایش