پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

زخم های ناسور عشق...

دوشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۰، ۰۳:۲۷ ب.ظ

پروردگارا!

زخم های بیشماری بر پیکره روح است . زخم هایی بعضاً التیام نیافتنی ...

حکایت بعضی از این زخم ها ، حکایت آن پدر و پسرو تخته و میخ است .

پدر گفت : با هر گناه ، میخی به تخته ای صاف و تمیز بکوب و با هر توبه و عمل خیر ، میخی را بچین ...

ایامی گذشت و پسر چنین کرد . به نزد پدر آمد و تخته بدست. میخی به تخته نبود ،اما زخم هایی بیشماری بر تن تخته صاف به جا مانده بود .

پروردگارا !

همه این زخم ها ، اثر میخ گناه نیست  بر پیکر روح !

تعدادی از این زخم ها ، زخم ناسور عشق است !

از دور چراغی در این برهوت سوسو زد . روح سرگردان ، خسته از بی وزنی ، چون پروانه ای سمت سو رفت ! همان حکایت زیبای بیراهه رفتن !

بی شک انسانیم و اسیر بیراهه رفتن ها ...و توبه بسیار سخت است و زمانی هم که توبه دست می دهد ، دل می شکند .

آخ !

با این روح رنج کشیده ، عشق ورزیدن ، چه حلاوتی دارد !

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست. / 91

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۰/۰۴/۲۷
  • ۴۰۹ نمایش
  • علیرضا فلاح

روح

زخم ها

عشق

ناسور

پیکره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی