جای پا
خوابی دیدیم
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم . بر پهنه آسمان صفحه هایی از زندگی ام برق زد . در هر صحنه دو جفت پا روی شن دیدم . یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا .....
وقتی آخرین صحنه د رمقابلم برق زد ، به پشت سر و جای پاها روی شن نگاه کردم .
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام فقط یک جفت پا روی شن بوده است . همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است ....
این واقعاً برایم ناراحت کننده بود و در باره اش از خدا سوال کردم ، خدایا ! تو گفتی اگر به دنبال من بیایی در تمام راه با تو خواهم بود . ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام ، فقط یک جفت جای پا وجود دارد . نمی فهمم چرا هنگامی که پیش از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی ...
خدا پاسخ داد:
بنده بسیار عزیزم . من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت . اگر در آزمون ها و رنج ها فقط یک جفت جای پا دیدی ، زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می کردم ....
بهمن 1386 در ستاد انتخاباتی یک مسلمون در بدترین شرایط این مطلب را توی یک نشریه دیدم از خانم پرستو ابراهیمی
- ۸۹/۱۲/۲۵
- ۲۰۷ نمایش