ایامی چند به بی خبری گذشت !
دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۵۸ ب.ظ
ایامی چند به بی خبری گذشت !
از همه چیز . بی خبر از همه کس و دردناکتر ، بی خبری از خود ، از گذشته خود ، حال خود و آینده خود ...
اینهمه بی خبری ، اینهمه سکوت و سهل گرفتن و گذشتن ایام ، خسران بزرگی است که به سختی جبران خواهد شد و ای بسا جبران نا پذیر است ...
ایامی چند به بی خبری گذشت !
در این بی خبری سخت که نیمی از عمررا با خود بُرد،تلخی بود و رنج بود و روز مره گی و شاید لحظاتی شاد که دقیقاً معلوم نبود کذایی بود یا اصلاً نبود !
نیمی دیگر مانده .... اگر اتفاقی نیفتد ، اگر این نیمه ، نیم نشود ، زمانی نیست ...
باز به بی خبری بگذرد این ایام !؟
می شود آرام بود . می شود گوشه ای نشست و لقمه ای به دهان برد و ایام را سر برید . بعدتمام . مثل لامپی که خاموش می شود ....
تمام. تمام ...
اما می شود جور دیگری هم زندگی کرد ،
از مرز بی خبری گذشت و جریان ساخت . بال گشود و سایه گسترا ند و عده ای را از تیغ تند آفتاب رهانید ....
می شود زبان گشود
می شود قلم زد
و می شود خیلی کارها کرد ...
از همه چیز . بی خبر از همه کس و دردناکتر ، بی خبری از خود ، از گذشته خود ، حال خود و آینده خود ...
اینهمه بی خبری ، اینهمه سکوت و سهل گرفتن و گذشتن ایام ، خسران بزرگی است که به سختی جبران خواهد شد و ای بسا جبران نا پذیر است ...
ایامی چند به بی خبری گذشت !
در این بی خبری سخت که نیمی از عمررا با خود بُرد،تلخی بود و رنج بود و روز مره گی و شاید لحظاتی شاد که دقیقاً معلوم نبود کذایی بود یا اصلاً نبود !
نیمی دیگر مانده .... اگر اتفاقی نیفتد ، اگر این نیمه ، نیم نشود ، زمانی نیست ...
باز به بی خبری بگذرد این ایام !؟
می شود آرام بود . می شود گوشه ای نشست و لقمه ای به دهان برد و ایام را سر برید . بعدتمام . مثل لامپی که خاموش می شود ....
تمام. تمام ...
اما می شود جور دیگری هم زندگی کرد ،
از مرز بی خبری گذشت و جریان ساخت . بال گشود و سایه گسترا ند و عده ای را از تیغ تند آفتاب رهانید ....
می شود زبان گشود
می شود قلم زد
و می شود خیلی کارها کرد ...
ایامی چند به بی خبری گذشت. اما آیا باز این ایام به بی خبری خواهد گذشت ؟