پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

ارزش خاموشی

پنجشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۰، ۰۷:۴۵ ق.ظ

     گویند پادشاهی پسری بسیار زیرک و با هوش داشت . او را به ادیبی دانا سپرد که به او ادب آموزد. روزی کودک  به آن ادیب گفت : مرا کلمه ای بیاموز که صلاح هر دو جهان باشد.

ادیب گفت: اگر خواهی رستگار باشی ، خاموشی  گزین و سکوت  پیشه گیر ، پسر این پند معلم شنید و دیگر لب  از سخن  فرو بسته بود . پدرش بسیار رنجیده خاطر  شده بود و می پنداشت که فرزندش  دچار یک بیماری شده است . طبیبان هر چه کوشیدند که او به سخن آید ، فایده نکرد؛ تا اینکه  رو زی پادشاه  به شکار رفته  بود و پسر  خود را هم با خود برده بود . دراجی بانگی کرد و سواران در پی صدای او رفتند  و آن پرنده را گرفتند ، پسر گفت : اگر این پرنده خاموش بود ، گرفتار نمی شد .

یکی از ندیمان پادشاه که سخن گفتن پسر را شنید ، نزد پادشاه رفت و او را بشارت داد که پسرت سخن گفت . پادشاه  خوش حال شد و پسر را خواند و هر چه کوشید او سخن گوید ، پسر سخنی نگفت . پادشاه به خشم آمد و دستور  داد فرزندش را چوب بزنند پسر گفت : استاد من راست گفت که خاموشی سبب ر هایی است ؛ اگر من هم خاموش بودم و درباره پرنده سخن نمی گفتم ، از چوب خوردن در امان می ماندم .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۰/۰۶/۲۴
  • ۲۳۳ نمایش
  • علیرضا فلاح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی