پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

آتش بازی شیرین !

پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۰، ۰۵:۵۴ ق.ظ

روزگار عجیبی نیست .خیلی هم غریب نیست .  

یک گوشه ای ، توسط دو تا آدم ا بله ، جرقه ای زده می شود ، فندکی کشیده می شود ، چوب کبریتی  روشن پرت می شود ، آن وقت بازی بدی شروع می شود. خیلی بَد. بعدش این بازی مدیریت می شود . هدفمند می شود و جهت دار ، چیزی را نشانه می رود . عده ای ، بسرعت هیزم روی آن چوب کبریت روشن می اندازند وعده ای هم نفت می ریزند .

عجیب است که آتش بلند شود !؟

عده ای می نشینند و باد می زنند به این شعله های سوزان که بیرحمانه می سوزانند . بی رحمانه تر ، عده ای که می توانند آتش را خاموش کنند ، دست به بغل می زنند و با نگاه منفعل ، به سوختن در میان شعله های آتش می نگرند .

خدایا ! خدایا! چه درد غریبی است !

گناه آن دو تا آدم ابله یکطرف ، گناه آنهایی که هیزم می ریزند و نفت ، چون از بغض و عد اوت و کینه هست ، یکطرف . اما آیا گناه آنهایی که می بینند و کاری نمی کنند ، قابل گذشت است !؟


کد مطلب: 175
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۰/۱۱/۱۳
  • ۵۹۶ نمایش
  • علیرضا فلاح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی