پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۱۳۸ مطلب با موضوع «یادداشتهای پراکنده» ثبت شده است

گاهی وسوسه می شوم مثل سالهای  1372 تا 78 محل فعالیت خود را در تهران قرار دهم .
اما نمی دانم چرا ، بخصوص این سالها ، از این شهر وحشی می ترسم !
از معماری آن ، فضای آن ، هوای مسمومش و گاهی البته از مردمانش که این روزها همسایه ما در روستاهایمان هستند !

پ . ن :  تا حالا که اینجوری بوده ،
اول اینجا می نوشتم ، سپس توی فیسبوک و گوگل پلاس و ... بازنشر می کردم.
ایندفعه عکس شد ، اول اونجا نوشتم ، حالا اینجا باز نشر می کنم ! / 402

  • علیرضا فلاح
 لطف خدا بار دیگر شامل حال من شد که فرصت کردم برنامه " رازهای نگفته " را شروع کنم.
در این دوره جدید ، تا حالا 6 برنامه را ضبط کردم و همزمان مشغول تدوین آن هستم .
پخش آن احتمالا از پنج شنبه هفته آتی شروع می شود.
هنگام ضبط یک حس و حال وجود دارد و به وقت تدوین یک حس و حال دیگر ...
لذت خاصی دارد . 4 تا 5 سال از این لذت مقدس ، بواسطه مدیریت در سازمان ، دور بودم / 401
 
  • علیرضا فلاح
هر کجا باشم ، هستم
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق و زمین
مال من است

«سهراب سپهری»

1 - همه چیز زیباست . زمین ، آسمان ، زندگی ، مردم ، بودن زیباست !
2 - همه چیز تلخ است . سیاه است زمین و زمان ، همه منفورند ، همه مردم نادان ، بدجنس و نفرت انگیزند و زندگی سیاه چالی پیش نیست !

1و2 -  زندگی ، محیط اطراف ما ، همه محصول اندیشه و ذهن ماست . اگر شاد باشیم ، همه چیز زیباست و اگر غمگین ، همه چی تلخ ، خوبست منطقی باشیم ! / 400

نیاوران - سوم تیرماه 1374


  • علیرضا فلاح
دل که یهو بگریزد، معلوم نیست که آدم را به کجا بکشاند ؟
 یهو می بینی سر از یک امام زاده  در آوردی . جایی در دل صحرا ، که درخت دورش کاشته اند و دو تا گلدسته و زمین که اموات را در آغوش گرفته و سپس یک بنای تازه  ساز .
 می روی که به ضریح داخل امام زاده بچسبی و ببوسیش و دعا کنی که صدای گریه جوانی را می شنوی !
 وای چه هق هقی می کند ! از چه درد می نالد و از خدا چه می خواهد ؟
دلت می گیرد که چه چیزی ساده ، چه آرزوی بچه گانه ای تو را به اینجا کشانده ! چه  خواسته های ناچیزی ... و در آن فضای روحانی ، دعا که می کنی تازه یادت می آید نه زندگی مجموعه ای است از همین آرزوها و خواسته ها ی جزئی وحتی ناچیز ونمی شود کسی را به این خواسته ها سرزنش کرد .
و تا بیایی چیزی بخواهی دلت می رود پیش آن جوان که می نالد و دلت می گیرد و دوباره یادت می آید که انسان به همین خواسته ها و آرزوها زنده است . انسان به واسطه همین نیازهاست که با خدا رابطه برقرار می کند . این گریه هاست ، این دردهاست ، این استغاثه هاست که او را به خدا پیوندمی دهد .
آنوقت دیگر برای خودت چیزی نمی خواهی یا مانند همیشه آهی می کشی و بیرون می آیی .
تنگ غروب شده و در خیابانهای خلوت این شهر غریب  پرسه می زنی . سیگاری می گیرانی  و دودش را با ولع تو  می بری و سپس   بیرون می فرستی ...
صدای از آن دور می آید . صدای اذان . برادرت بلال چه حزن انگیز می خواند و توصدای دلنشین او را از ورای حصار سترک تاریخ می شنوی . دلت پَر می گیرد  و به آنجایی می رود که آرزویش را داری .
سر راهت مسجدی است . مسجد جامع و صدای اذان نوجوانی شنیده می شود . بی اختیار ، تو می روی  و از آب حوض وسط حیاط ، چند مشت بر میداری و وضو می سازی . حتی آنقدر دلت وا می شود که چند مشت آب به درون روده هات می فرستی تا دلت خنک شود . حتی ذره ای اهمیت  نمی دهی که این آب بهداشتی است یا نیست !
توی  مسجد از هوای بیرون نیز خنک تر است . همه جا با نور مهتابی روشن و صدای زمزمه کسانی که فرادا نماز می خوانند به آواز چلچله ها و صدای  سحر انگیز دسته ای از پرندگان صبحگاهی می ماند . زمانی که چشمانت زودتر از چشمان خورشید گشوده می شود ، خنکای صبحگاهی را حس می کنی و سپس روشنی که سر می زند، آواز دسته جمعی پرنده ها و زمین و آسمان شروع می شود .
به نماز می ایستی و نمی دانی بگریی یا از شادی لبخند به لب بیاوری . صدای ترک خوردن دل را که می شنوی ، می دانی که گریه در راه هست و بی اختیار چشمانت به اشک می نشیند . کودکان در حال نماز خواندن و پیرمردی نحیف نیز کنار تو در حال رکوع و سجود . او سالهاست ، خیلی سالهاست که چنین می کند .
 بیرون می آیی . همه جا تاریک شده و نسیم خنکی ، چهره ات را نوازش می کند .
سبکبال تر از همیشه به خانه بر می گردی . دیگر تا مدتها دلت بهانه نمی گیرد .... / 397

حصارک کرج - سه شنبه – غروب 1375/3/29

  • علیرضا فلاح
زخاک آفریدت خداوند پاک                                       پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
حریص و جهانسوز و سرکش مباش                          زخاک آفریدندت آتش مباش
چو گردن کشید آتش هولناک                                  به پیچارگی تن بیفدات خاک
چون آن سرفرازی نبود ، این کمی                             از آن دیو کردند از این آدمی
یکی قطره باران ز ابری چکید                                   خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم ؟                          اگر او هست ، حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید                               صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار                                  که شد نامور لولو شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست  شد                               در نیستی کوفت تا هست شد .
تواضع کند هوشمند گزین                                       نهد شاخِ پر میوه ، سر برزمین

بوستان سعدی -  باب چهارم ، در تواضع

سعدی شرین سخن ، در آغاز باب تواضع ، به قصه آفرینش انسان اشاره می کند و برتری خاک بر آتش را به لحاظ رعایت  فروتنی ، با ابیاتی شیوا بیان می کند .
در مقابل آسمان ، زمین است و خاک پاک ، همیشه افتاده زیر پا ، اما کسی هست نداند که از همین خاک آفریده شدیم و درنهایت به خاک باز می گردیم !؟
آیا خداوند نمی دانست که آتش لطیف است و زیبا !؟  پس چرا از خاک انسان را آفرید؟ مگر نه اینکه برای کرنش و افتادگی خاک ؟
خداوند تبارک و تعالی موجودی را برای پرسش می خواست .  موجودی که طغیان نکند .  لهیب نکشد و اگر فرشته ها را از غیر خاک و از جنس نور آفرید ، تمامی شهوات و احساس را از آنها گرفت . فرشته ها پیرمرد دربندی را می مانند که دم از زهد و تقوا می زنند !
آتش سرکش است و لهیب می کشد ، پس شایستگی برای سرشت شدن موجودی که عبادت و افتادگی به درگاه خالق بهترین و زیباترین مفهوم وجودی او باشد ، را نداشت .
از خاک آفریده شدیم و به خاک باز می گردیم . خاک افتاده است و باید به بندگی بیفتیم . نه آنکه از جنس آتش بود و سرکشی کرد و به خاک نیفتاد و مغضوب درگاه الهی شد .
***
استاد مطهری (ره) در کتاب ( انسان کامل ) بحث  زیبایی را در باب " کشتن نفس " و تفاوت آن با  " پرورش عزت نفس "  مطرح می کند . او به اعتقادات پاره ای از عرفا برای کشتن نفس ، که اساس تزکیه هست می پردازد که در واقع کشتن عزت نفس است !
 از اساس هیچ انگاشتن خود در مقابل دیگران غلط و تهی است . فلذا اگر نیت حضرت سعدی در بیت هفتم  شعر ، همان اندیشه عرفای آنچنانی باشد ، حقارت ، کشتن عزت نفس ، این نیز همان باشد که استاد مطهری فرمودند . چون خدواند زمانی که انسان را خلق کرده ، از این خلق به خود درود فرستاد و خود را تحسین کرد از این احسن الخالقین خود !
پس برای  نفس  و ارزش انسان ، ارزشی مضاعف قائل است و شکستن این عزت و ارزش تا مرحله رسیدن به حقارت ، نوعی گناه است و دهن کجی به خلقت .
اما نیت جناب سعدی چنین نیست . سعدی اشاره ندارد به کرنش کوچک در مقابل بزرگ ، بلکه در مقام بنده گی هست برای قطره در برابر دریا . کرنش و به خاک افتادن بنده برای بنده نیست ، قطره برای دریا هست ، جزیی از کل برای کل ! چون از کل است ، به کل کرنش می کند .
چون قطره خودش از دریا است ، وسعت دریا را ، بی انتهایی آنرا می بیند ، دم از نیستی می زند وگرنه قطره خود می داند که  چیست .
اشاره است به بنده که اگر به درک خالق نائل آید ، وسعت لطف و کرم ، نامحدودی او را به ذهن بیاورد ، بی شک دم از نیستی خواهد زد و اعتراف خواهد کرد که هر آنچه هست ، اوست .
حالا نتیجه این به خاک افتادن چیست ؟ پاداش این دم از نیستی زدن چیست ؟
مروارید !
برای آن قطره و دریا ، در آغوش صدف خسبیدن و مبدل به مروارید شدن است و برای بنده نیز دم از نیستی در مقابل پروردگار زدن و کرنش و افتادگی در مقابل او ، رسیدن به وصال و لقای اوست .
بنده چون به خاک می افتد، در مقابل خالق ، خود را هیچ می پندارد ، به راز  معرفت آگاه می شود و در آغوش (عشق) ، صدف دریا ، به مرواریدی زیبا بدل می شود که خداوند او را افضل تر از فرشته گان میداند و شایسته خلیفه الهی .
در نهایت پندی می دهد سعدی ، در باب تواضع و آن مثل مشهور که :

" درختی که پربار است سرش به زیر است ". / 396

_______________________________________________________________

این یادداشت در آذر 1375 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا اصفهان قلمی شد .

  • علیرضا فلاح
پشت سرم حرف بود…
حدیث شد…
می ترسم آیه شود !
سوره اش کنند به جعل !
بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل !
/ 392

  • علیرضا فلاح
1-جنگ جهانی اول با 17میلیون کشته (بدون دخالت مسلمان ها)
2-جنگ جهانی دوم با 50-55 میلیون کشته (بدون دخالت مسلمان ها)
3-بمب اتمی ناکازاکی و هیروشیما با 200هزار کشته (بدون دخالت مسلمان ها)
4-جنگ ویتنام با 5 میلیون کشته (بدون دخالت مسلمان ها)
5-جنگ در بوسنی با 500هزار کشته (شروع کننده جنگ مسلمان ها نبودند)
6-جنگ در عراق با بیش از 1میلیون و 200هزار کشته (شروع کننده جنگ مسلمان ها نبودند)
7-جنگ افغانستان و .... (شروع کننده جنگ مسلمان ها نبودند)
آیا شما هنوز فکر میکنید مشکل از اسلام است؟
خداوند در قرآن میفرماید:

چون به آنان گفته شود که در زمین فساد مکنید، مى گویند: ما مصلحانیم (سوره بقره آیه 11) / 391

  • علیرضا فلاح
این روزها بازار تهمت و افترا به رئیس جمهور سابق داغ است .
بیشتر از زمان تصدی احمدی نژاد !

درست است که خطا زیاد داشت ولی بی انصافی هم حدی دارد! / 390

  • علیرضا فلاح
این یادداشت به تاریخ  1380/5/29 قلمی شد . بیش از 12 سال قبل !
 ____________________________________________________

تمایل چندان به نوشتن در مورد  سیاست ندارم .
شاید نگرانی در مورد وضعیت کشورم باعث شده که این یادداشت قلمی شود.
امروز مطلبی را توی یکی از روزنامه ها خواندم که خیلی ساده بود و ظاهراً آنقدر  بی اهمیت ، که تیتر هم نشد. 
مدتی قبل ، آذربایجان  شوروی سابق  در یک اقدام یکجانبه ، اقدام به حفاری  چاه  نفت واکتشاف برای دستیابی به نفت دریای خزر کرد .
خّب . هنوز وضعیت حقوقی دریای خزر مشخص نیست .
ظاهراً  ایران ، آذربایجان را تهدید نظامی می کند .
اما اتفاق  دیگری رخ می دهد و خبری که امروز خواندم این بود که ترکیه به پشتبانی از آذربایجان در یک جنگ  احتمالی ، تعدادی از جنگندهای اف 16 خود را به آن کشور می فرستد و اعلام می کند که در کنار آذربایجان  خواهد بود و بلافاصله نیز اسرائیل که در ترکیه برای خود پایگاه درست کرده ، اعلام می کند ، در کنار ترکیه و آذربایجان است و آمریکا نیز اعلام می کند اگر یک جنگ در منطقه بین ایران و آذربایجان و ترکیه در گیرد ، کشورش ساکت نمی نشیند و به نفع ترکیه و آذربایجان وارد جنگ می شود.
جالب است !!
در این هیاهوی چپ و راست بازی ، هیچکس ظاهراً این خبر را جدی نگرفت .
یکبار دیگر دقت بکنید !
در شرق کشور ، افغانستان است که دولت طالبان درآن حکومت می کند و یکی دوسال قبل در جریان قتل دیپلماتهای ایرانی و تهدید نظامی ایران ، سربازانش را تا مرز ایران گسیل داشت .
یک دشمن جدید و وحشتناک در جنوب شرقی ، پاکستان هست . کشوری که سیاست حکومت طالبان را طراحی می کند و در یک جنگ احتمالی ، هرگز جانب  ایران را نمی گیرد چرا که به قول دوست افعانی من ، تعداد زیادی از سربازان پاکستانی  در لباس طالبان ، با نیروهای جبهه متحد ، دولت ربانی و احمد شاه مسعود  می جنگند .
در غرب که هنوز دشمن دیوانه ای داریم بنام عراق که هرگزوهرگز نمی شود به دولتش تا وقتی صدام و حزب بعث بر سرکار است ، اعتماد کرد. در شمال غرب ترکیه  هست  که پایگاهی شده برای اسرائیل و آمریکا ، در جنوب کشور نیز داریم شیخ نشینها با امیرانی تهی مغز که هر از چند گاهی در نبود  کلانتر شهر، هفت تیرزکشی می کنند و پای آمریکا را نیز به منطقه باز می کنند .
اینهمه دشمن رنگارنگ و اخیزاً این غائله ، کشور ما را احاطه کرده است ، آنوقت در کشور چه خبر است !؟
یک جناح چپ
یک جناح راست

یک عده دشمن داخلی ، ستون پنجمی و نفوذی .
آنوقت ، این چپ و راست مثل ... به جان هم افتادند و دارند همدیگر را لت وپار می کنند.
هیچکس به فکر کشور ، امنیت خارجی و اقتدار  ملی آن نیست . هیچکس ، حتی این مطبوعات جنجالی که هر روز حادثه می آفرینند ، هیچ توجهی به این اخبار نمی کنند .
چپ و راست  دارند چپ و راست به همدیگرسیلی می زنند و البته رخسار مردم سرخُ می شود !!
نه کسی به فکر داخل کشور ، وضع بغرنج اقتصادی آن است و نه کسی به فکر خارج کشور و دشمنان بی شمارآن.
فقر و فحشا ، قتل و بی بندو باری ، دزدی و جنایت ، بی کاری و فساد ، داخل کشور را فرا گرفته و دیریا زود کشور از درون  می پاشد و در خارج کشور هم دشمنان دندان تیز کردند و هر روز تهدید می کنند .
 آنوقت آقایان دارند چه غلطی می کنند خدا می داند .
تا دولت  می خواهد کاری بکند مثلاً راستی ها سنگ اندازی می کنند!
 چپی های بی عرضه هم که کار بلد نیستند می گویند راستی ها سنگ اندازی می کنند !
راستی ها هم که قاعده بازی را فراموش کردند ، بابا 8 سال شما بودید ، حالا بگذارید 8 سال اینها  باشند !! چپ  و راست واقعاً سنگ اندازی می کنند و آنوقت  چپی های بی عرضه  که جز حرافی و شعار هم چیزی بلد نیستند با راستی ها دهن به دهن می شوند...
وحشتناک  است .
کشور دارد از هم می پاشد ، دشمنان خارجی هر روز دارند تهدید می کنند، اینها هنوز اندرخم یک کوچه ، از شهر بزرگ سیاست هستند !! / 388

  • علیرضا فلاح
رفتار زشت و غیرانسانی تروریست‌ها در سوریه ، تحت عنوان "جهاد در راه خدا" چنان دین اسلام را زیر سؤال برده که مورد تمسخر دشمنان اسلام قرار گرفته است.
 سانی لین، یکی از بازیگران آمریکایی که بعضا در فیلم‌های پورنو هم بازی می‌کند، نسبت به اقدامات تروریست‌ها عکس‌العمل نشان داده و در گفتگو با شبکه فاکس گفته:
 من به تروریست‌ها پیشنهاد می‌کنم به جای اینکه برای رفتن به بهشت و رسیدن به حوری‌های بهشتی خود را میان افراد بی‌گناه منفجر کنند، من خودم را در اختیار آنها قرار میدهم تا هم آنها زنده بمانند و هم کمتر شاهد کشته شدن افراد بی‌گناه باشیم.
/ 387

  • علیرضا فلاح