پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوروز» ثبت شده است

روزنامه جام جم با این عکس و نوشتاری با همین عنوان [1] به استقبال نوروز رفت .
اما چقدر دیر به جهانی شدن فرهنگ و تمدن خود فکر می کنیم ؟
بعداز آنکه مفاخر ما را ، فرهنگ ما را ، حتی بازیهای ما را به نام خود ثبت جهانی کرده اند ، تازه به یاد ما آمد که ...
مدتی قبل که شب یلدا را به نام خود ثبت نمودند ، ما اعتراض کردیم که به نظر من این اعتراض وارد نبود !
ما کجا به شب یلدا پرداختیم که حالا از مفارقت آن ، اندوهگین باشیم ؟
ما چقدر درست فرهنگ سازی کردیم و فرهنگ و خرده فرهنگ های خود را شناساندیم و از آغشته و ممزوج شدن آن به فرهنگ های بیگانه جلوگیری کردیم که حالا وقتی با سنتی عجیب و غریب در حد شتر گاو پلنک [2] روبرو می شویم ، آنرا از بیخ تکفیر می کنیم و طرد !
همین چهارشنبه سوری ، آن وقت ها که اینجوری نبود . آتش کوچکی درست می کردیم و از روی آن می پریدیم و آش چهارشنبه سوری می خوردیم و شادی می کردیم .
نیامدیم از این سنت خود درست حفاظت کنیم ، آغشته شد به ترقه و فشفشه و اخیرا بمب دست ساز و فردا پس فردا در حد موشک بالستیک و بمب اتمی !
رمانتیک هایش هم رفتند سراغ بالن برادران چینی ما که آنرا هوا کنند و آرزوهایشان را به باد بسپارند !
این چهارشنبه سوری ما بود !؟
حالا که اینجوری آغشته شده ، باید صورت مسئله را پاک کرد و آنرا حذف نمود و اجازه داد که دیگران آنرا به نام خود ثبت جهانی کنند ؟
یکبار در گذشته در یک برنامه تلوزیونی به همراه آقای شجاعی مدیر کل آن زمان صداوسیمای مرکزمازندران به این نکته اشاره کردم که :
وقتی تار و سه تار را از دست بچه هایمان گرفتیم ، گیتار در دستشان قرار گرفت !
وقتی رستم و اسفندیار را از آنها گرفتیم ، هرکول قد علم کرد !
وقتی تخت جمشید را به حاشیه راندیم ، آکروپلیس از دل خاک سر برآورد ...
فکر کنم تا همین جا کافی باشد ! / 425

1 - نوروز جهانی تر می شود.

2 - وصله خارجی به چهارشنبه سوری ما

  • علیرضا فلاح


همیشه نزدیک شدن سال نو برای خودش شیرینی خاصی دارد. انگار چند روز قبل از عید خورشید خوش رنگ تر می شود، نسیم بهار می آید و رنگ و بوی عید همه کوچه پس کوچه های شهر را فرا می گیرد. قبل از سال نو یکی از لذت بخش ترین کارها، خرید عید است که بیشتر خانواده ها آن را انجام می دهند. خریدن لباس های جدید و وسایل نو با وجود دغدغه فراوان مردم بخاطر قیمت ها بازهم لذت بخش است بخصوص برای بچه ها که تمام شور و شوقشان به همین خریدهاست.

اما کافی است وقتی در میان مغازه های شلوغ و پرازدحام قدم می زنیم کمی هم به افرادی فکر کنیم که نمی توانند به این مغازه ها برای خرید بروند. افرادی که شاید در ظاهر از من و شما هم لباس های سالم تر و شیک تر داشته باشند اما ته جیبشان بیشتر از چند هزارتومان ناقابل برای خرید عید وجود ندارد.

بهتر است یادی بکنیم از همان پدرهایی که در شب عید وقتی برای خرید به همراه بچه کوچکشان بیرون می روند به سرعت حرکت می کنند که مبادا چشم بچه به چیزی بیفتد و آن را بخواهد و عرق شرم را بر چهره پدر بنشاند و به محض اینکه دست کوچک کودکشان به سمت کالایی می رود سریعاً دستش را می کشند و با وعده های بی سرانجام او را با خود می برند و کودک بیچاره به پایان سال جدید می رسد و هنوز در انتظار خرید لباسی است که پدرش برای عید به او قول داده بود غافل از اینکه پدر این بارهم باید شرمنده همسر و فرزندش شود یا اگر خجالت مانعش نشود به همکار، دوست و آشنایی رو بیاندازد تا شاید بتواند پولی قرض بگیرد.

بهتر است یادی بکنیم از بچه هایی که خیلی زود بزرگ می شوند. همان هایی که با وجود سن و سال کم، خوب می دانند که پدرشان نمی تواند برایشان چیزی بخرد و به همان لباس های قدیمی خودشان اکتفا می کنند که مبادا پدر را به زحمت بیاندازند. این افراد خیلی دور نیستند. همه آنها در محلات حاشیه ای شهر زندگی نمی کنند. اتفاقاً برخی از این ها درست کنار خودمان زندگی می کنند،حتی برخی مواقع سرووضعشان از خود ما هم بهتر است. اما اینها همان هایی هستند که صورتشان را با ضرب سیلی سرخ نگه می دارند. شاید همکاری باشد که هرروز کنارمان می نشیند و از قسط های سنگین و عدم کفاف حقوقش برای زندگی می نالد. شاید همسایه خودمان باشد و حتی شاید هم یکی از بستگان!

امسال قیمت ها بسیار بالاست! و گرفتاریهای اقتصادی مردم بیشتر از گذشته است. شاید افرادی که حتی فکرش را نمی کنید، به کمک شما نیاز داشته باشند. لذا اگر امسال به لطف خدا می توانید برای خود و خانواده خرید کنید هوای اطرافیان را بیشتر داشته باشید. بهتر است نگذاریم این افراد آبرومند به مرحله ای برسند که مجبور شوند دست نیاز دراز کنند و غرور خود را برای قرض گرفتن مقداری ناقابل خرد کنند. چرا بجای اینکه آنها سراغ ما بیایند ما به سراغ آنها نرویم؟

ما شیعه همان امامی هستیم که پینه های روی پشتش کمک های شبانه اش را آشکار ساخت. شاید بهتر باشد زیبایی های عید را فقط برای خودمان ندانیم و دیگران را هم در این زیبایی شریک کنیم. انسان های نیکوکار و باایمان، خود را در همه حال در محضر الهی می بینند و کارها و رفتار خود را در راه رضای خداوند انجام می دهند. شکرگزار نعمت های پروردگار هستند و یکی از نمودهای سپاس گزاری از نعمت های الهی را کمک به محرومان می دانند.

"نرم نرمک می رسد اینک بهار" و مردم به امید رسیدن به طراوت و سبزی سردی زمستان را پشت سر می گذارند. به این کلمات خوب فکر کنیم؛ شب عید، سفره ی هفت سین، شکرانه نعمت های خدا، دوست و همسایه گرفتار و خدایی که در این نزدیکی است!


مهدی یاراحمدی خراسانی - سایت الف
عکس -  همکارمان در صداوسیمای مرکز مازندران ، محمد رضایی
/ 335
  • علیرضا فلاح