پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه فال به نام من دیوانه زدند

پیش نویس

یادداشت هایی پراکنده در جستجوی رازها ، راز خلقت ، راز زندگی انسان ، هنر ، سیاست ، زندگی اجتماعی و قواعد بازی و سپس راز سکوت و همه این رازها ، اگرچه پراکنده ، مانند مهره های کوچک که بانخی در اتصال بهم ، تسبیح می شوند برای ستایش خالق

__________________________________________

پروردگارا ! باشد این شمع کوچکی که برافروخته ام ، نور پیدا کند و آنگاه که در تاریکی قرار گرفته ام، روشنم سازد

رازهای نگفته

آخرین نظرات
رازهای نگفته



نقل و کپی مطالب این تارنما ، بدون ذکر منبع ، شرعا جایز نیست و از اخلاق به دور است . وب شخصی علیرضا فلاح WWW.DRARF.IR

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

در کنار یک خاطره خوب از شهر اصفهان ، یک خاطره بسیار تلخ از شهر اصفهان در سفر نوروزی  سال 90 دارم که بعید میدا نم بسادگی فرا موشم شود .

ساعت 1 نیمه شب از شیراز  وارد شهر اصفهان شدیم . 2 خانواده همراه با بچه هاب خسته و کوفته از مسیر سفر  و اینکه بلحاظ شرایط جوی مجبوربودند کل مسیر را در ماشین باشند ، آ نوقت خیلی دلم نمی خواست جایی چادر بزنیم و شب را سر کنیم ، هم سرد بود و هم خیلی نمی خواستم به خانواده سخت بگذرد ، این بود که دنبال  یک خانه می گشتیم ، فقط برای شب را به صبح رساندن و چند ساعت خواب ...

ورودی شهر ، کنار یک جوان که پلاک ( اتاق خالی ) در دست داشت توقف کردیم و مشغول چانه زدن برای یک شب اجاره یک خانه شدیم که به هر حال با مبلغ 60 هزار تومان که کم هم نبود کنار آمدیم ...

داشتیم آماده می شدیم که خانواده را ببریم برای استحراحت که یک ماشین کنار ما متوقف شد و دو تا آدم بظاهر با شخصیت با عنوان اینکه از ستاد تسهیلات نوروزی هستند ، مانع حرکت ما شدند و بشدت به جوان تو پیوند که چرا غیر قانونی مسافر می گیری و ما تو رو می بریم فلان جا و مثلاً پدرت را در می آوریم و چه و چه ... و  با زبان  چرب و نرم  رو به ما که چرا ا ین خانواده خسته را می خواهید ببرید جایی که نمی شناسند و آزار می شوند و بازچه و چه ...

اولش خوشحال شدیم . چقدر خوب . چقدر این ستاد تسهیلات  نوروزی فکر مسافرین ناشناس و خسته هستند و واقعاً چقدر خوب ...

بعدش فاجعه از همان لحظه شروع شد که دنیال اینها را افتادیم به سمت ستاد تسهیلات  نوروزی  شهر اصفهان ...

یک پارکنیک ، تویش  پر ماشین ، گوشه ای مکان برای نصب چادرهای مسافرین ، عده ای زن و مرد بیچاره ، گیج و سرگردان هی می آیند و می روند ، 4 تا جوان بی سیم بدست هم انگاری در حال فرماندهی عملیات باز پس گیری خرمشهر هستند ، با عتاب و خطاب ، می آیند و می روند و زن و بچه مردم سرگردان .... صحرای محشر ... حالا ساعت شد 2 شب ...

خیلی طول کشید تا کسی بیاید و به ما جواب بدهد ! آ نهم بعداز یک داد وبی داد حسابی ....
گفتند : اگه خانه خوب می خواهی ، شبی یکصد هزار تومان ، و گرنه همین گوشه چادر بزن !
فاجعه بود.

 بعد ، بین خودشان ، یکی حق دلالی از  من گرفت 10 هزار تومان ، مرا برد پیش یکی دو تا بنگاه تا برای یک شب خانه اجاره بکند برای من ، شبی مثلا 70 هزار تومان ...

دردسر ندهم . عاقبت سر از یک خانه گلنگی در آوردیم . ساعت 4 صبح ....
یک آقایی از همان ستاد، مرا کشاند بیرون ، زنگ زد به یکی دو تا از دوستانش ، یک جایی ، چند نفر بساط کرده بودند ، صاحب خانه نبود ما رفتیم آنجا، تا بوی اتاق  از دود کشیدنی ها تخلیه شود و جای خود را آماده کنیم  نور صبحگاهی زمین را روشن کرد .

ماشین را توی حیاط به شکل عجیبی پارک کردیم ، چون جا نبود و عکش هست ، 60هزار تومان هم پیاده شدیم ...

خدا میداند آن 3- 4 ساعت جهت پیدا کردن خانه  چه بر ما گذشت و آخرش با همان مقدار پولی که آن جوان اول شهری داشت از ما  می گرفت و شاید جای  بسیار خوبی هم به ما می داد ، و تازه یک شب کجا و پنج صبح کجا  ...

به هر حال من جز رنج و زحمت و توهین و باج گرفتن و ببخشید ، آخرش  بگویم دزدی ، از آقایان مستقر در ستاد تسهیلات نوروزی آن شب در اصفهان ، چیزی ندیدم و برای همین ، اگر جایی مسافرت رفتم ، هیچوقت به اینجور ستاد ها اعتماد نمی کنم ....

همان یک شب برای هفت پشت من کافیست !


کدمطلب: 205

  • علیرضا فلاح

اولین بار بود که حافظیه را می دیدم . احساس عجیبی به من دست داد. این احساس را هیچوقت نداشتم . یک شادی  مفرط ، سبکی روحانی ، حس خاص  که با بیان الکن خود ، نمی توا نم توصیفش کنم .

سال 1374 ، والبته  خیلی دیر با حضرت حافظ انس گرفتم . از آن سال تاکنون ، دیوان شریفش در کنار 4 کتاب مقدس دیگر به عنوان 5 اثر مقدس همیشه با من است .
قران ، نهج البلاغه ، صیحفه سجادیه ، مفتایتح الجنان و دیوان حضرت حافظ .
 به همسرم که همراه من بود گفتم که ا نگاری اینجا فقط مدفن حضرت شمس الدین محمد نیست ، ا نگار اینجا مدفن همه هنرمندان ایرا نی از ازل  تا ا بد است . و تو گویی آسمان اینجا ، مشهد ارواح  همه هنرمندان ایرا نی است که فضا چنین معطرهست و قدسی .
آدم در حافظیه  سر خوشی عجیبی را حس می کند . فقط باید دید ، باید رفت و دید و در آن مکان قرار گرفت تا آن حس زیبا و روحانی را درک کرد .

خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۲۹ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند.او از مهمترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود.در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت.هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود.در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.


اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و مادرش نیز اهل کازرون بوده‌است.

در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده می‌شود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه‍. ق است.  محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده‌است.

روایت است هنگامی که قصد دفن حافظ را داشتند، عده‌ای از متعصبان با استناد به اشعار حافظ دربارهٔ میگساری با دفن وی به شیوهٔ مسلمانان مخالف بودند و در مقابل عدهٔ دیگر وی را فردی مسلمان و معتقد می‌دانستند. قرار شد که از دیوان حافظ فالی بگیرند که این بیت آمد:

      قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ         که گرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت

این شعر در بدخواهان شاعر تأثیر بسیاری می‌کند و همه را خاموش می‌کند.

آرامگاه حافظ در شهر شیراز و در منطقهٔ حافظیّه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گل‌های جان‌پرور، درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شده‌است. امروزه این مکان یکی از جاذبه‌های مهمّ گردشگری به شمار می‌رود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشه‌ةای حافظ را از اطراف جهان به این مکان می‌کشاند.

در زبان اغلب مردم ایران، رفتن به حافظیّه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیده‌است. اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدّسی نظیر کعبه و بارگاه امامان به‌کار می‌رود، به‌خوبی نشان‌گر آن است که حافظ چه چهرهٔ مقدّسی نزد ایرانیان دارد. برخی از معتقدان به آیین‌های مذهبی و اسلامی، رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسوم مذهبی همراه می‌کنند. از جمله با وضو به آنجا می‌روند و در کنار آرامگاه حافظ به نشان احترام، کفش خود را از پای بیرون می‌آورند. سایر دلباختگان حافظ نیز به این مکان به‌عنوان سمبلی از عشق راستین و نمادی از رندی عارفانه با دیدهٔ احترام می‌نگرند.


کدمطلب: 204

  • علیرضا فلاح

اقدام مجلس شورای اسلامی برای سوال از رئیس‌جمهور که چهارشنبه آخر سال 1390 برای نخستین‌بار در تاریخ ایران انجام شد، نه‌تنها در همان روز واکنش‌های فراوانی را برانگیخت، بلکه  پس از آن نیز اظهارات و بیانیه‌های موافقان و مخالفان سخنان رئیس‌جمهور همچنان ادامه دارد.

برهمین اساس، در حالی که 7 نماینده از سوال‌کنندگان رئیس‌جمهور با صدور بیانیه‌ای از نوع گفتمان محمود احمدی‌نژاد در صحن علنی مجلس انتقاد کرده‌اند، کسانی چون آیت‌الله کعبی، عضو مجلس خبرگان و سیدمحمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به تحسین و ستایش از مشی رئیس‌جمهور روی آورده‌اند.

 احمد توکلی،‌ حسین نجابت، پرویز سروری، الیاس نادران، حسین فدایی، زهره الهیان و علیرضا زاکانی در بیانیه خود آورده‌اند:

مجلس شورای اسلامی پس از حدود 32 سال شاهد طرح اولین سوال نمایندگان از رئیس‌جمهور بود.

عده‌ای این رویداد را تاریخی، نشانه آزادی و تحکیم مردمسالاری قلمداد می‌کنند که به حق چنین بود. اما اگر ادعا شود نتیجۀ این اقدام موجب اقتدار مجلس و به نفع و صلاح کشور و ملت شد باید آن را به دور از واقعیت دانست.

در همین حال مجمع‌تشخیص‌مصلحت نظام هم با صدور بیانیه‌ای نسبت به بخشی از اظهارات رئیس‌جمهور که به مصوبه این مجمع در خصوص پرداخت تسهیلات ارزی به مترو تهران و سایر کلانشهرها بود، واکنش نشان داد و اعلام کرد که بر خلاف اظهارات رئیس‌جمهور، رئیس‌کل بانک مرکزی اصلا در آن جلسه حضور نداشته است.

منوچهر متکی، وزیر اسبق امور خارجه کشورمان نیز درباره آن بخش از اظهارات رئیس‌جمهور که در صحن علنی گفته بود متکی هیچ ماموریتی از جانب وی برای رفتن به سنگال نداشته است، گفت: توجه رئیس‌جمهور را به نامه‌ اطلاعی که حدود یک ماه پیش از سفر به سنگال درباره این سفر و اهداف مورد نظر نگاشته بود، جلب می‌کنم و آن نامه هم اینک در سوابق دفتر رئیس جمهور موجود است.

 هرچند ادبیات محمود احمدی نژاد برای سیاسیون کشور و مردم جدید نیست اما  لحن پاسخگویی وی به سوالات نمایندگان و استفاده از اصطلاحات سخیف در پاسخگویی به وکلای ملت همچنان جنجال برانگیز است و با وجود گذشت چند روز از برگزاری سوال، همچنان واکنش تند نمایندگان مجلس را در پی  دارد.

در این میان توهین احمدی نژاد به نمایندگان سوال کننده درباره مدرک تحصیلی آنها بیش از دیگر سخنان مورد توجه قرار گرفته است.

محمود احمدی نژاد در میان  پاسخگویی عجیب و مبهمش به بهارستان نشین ها خطاب به وکلای ملت  گفت:
«طراح سئوال با زدن شاسی فوق لیسانس گرفته است» تا نوار توهین های خود به نمایندگان مجلس را کامل کند.

هر چند این سخنان  در مورد مدرک نمایندگان مجلس با واکنش تند لاریجانی مواجه شدو لاریجانی در پاسخ به احمدی نژاد گفت که جایگاه استفاده از کلماتی مانند «شاسی و ماسی» در مجلس نیست و تاکید کرد: مجلس هیچ‌وقت تصویب نکرده که اگر کسی نماینده مجلس شود، فوق لیسانس می‌شود و برای نمایندگان مجلس هم در این حد قابل قبول است و مدرکی به کسی نمی‌دهند و آقایان اشتباه فهمیدند.
 اما این سخنان به ذاق بسیاری از وکیل الدوله ها خوش آمده و سایت های حامی آنها نیز شروع به مانور دادن روی این سخن توهین آمیز رئیس جمهور کرده اند در حالی که حتی در مدرک لیسانس انها هم تردید وجود دارد و برای حضور در مجلس نهم با شاسی مخصوص فوق لیسانس دار  محسوب شده اند!

 یکی از این نمایندگان  که بلافاصله بعد از پایان جلسه سوال با به هم زدن جو مجلس و درخواست دادن تذکر درباره جلسه سوال با رئیس مجلس درگیری لفظی پیدا کرد چرا که معتقد بود، سوال نباید انجام می شده است!

از سوی دیگر وی بعد از پایان جلسه ، پس از شنیدن پاسخ های احمدی نژاد و اعتراضات نمایندگان به رفتار رئیس دولت، در راهروی مجلس و در جمع خبرنگاران رفتار احمدی نژاد را طبیعی دانست و گفت: "جواب های هوی است!"

به این ترتیب به زعم این نماینده، استفاده از حق قانونی مجلس های است و جواب رئیس جمهور هوی!

ای بیچاره مردم !!


کدمطلب: 203

  • علیرضا فلاح

وقتی از داخل پارکنیگ محوطه تخت جمشید ، که فاصله زیادی دارد تا خود بنا ، چشم می ا ندازی و بنا را می بینی ، حس ا قتدار ایرا نیان تو را فرا می گیرد . احساس غرور می کنی از ا ینکه ایرا نی هستی و دلت پر از کینه می شود از این همه خباثت غرب  که نه ا مروز ، که آن سالهای دور نیز، به ما ایرا نیان کینه می ورزیدند و جد خون ریزشان ، اسکندر ، چنین بنای با شکوهی  را از حسد و کینه  ، ویران ساخت ...

با همسر و فرزندا نم ، به سمت  بنا حرکت کردیم .
سما جون من خیلی ذوق داشت که این بنای عظیم و با شکوه را بینند و تند تند از من سوال می پرسید و اگر چه  میراث فرهنگی  خوا نده بودم ولی ا طلاعاتم در آن  ا ندازه ای نبود که پاسخ  تمام پرسش های دخترکم را بدهم .

دوست همراه ما ، همکارمان که وصفش در یاداشت های قبلی رفت ، به همراه  زن و فرزندا نش  با سرعت رفت در محوطه و سوار کالسکه تفریحی شدند و در تمام مدتی که در آنجا بودیم آنها کالسکه سواری کرد ند و بستنی خوردند و در بازارمحوطه گردش کردند .

گفتم  ،  فلانی  ،  کالسکه همه جا پیدا می شود وایضاً بستنی و بازار ، ا ما تخت جمشید  فقط همین جاست و جای دیگری نیست ... و حیف که آنرا از دست بدهی ...

تخت جمشید، پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس، هزارستون و یا چهل منار که در شهرستان مرودشت در شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد،  نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده‌است. در این شهر باستانی، به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده‌است و به مدت حدود ۵۰ سال، مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشن‌ها به ویژه نوروز بوده‌است. در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی‌ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می‌کردند. بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه‌اش اردشیر یکم با گسترش این مجموعه به بزرگی آن افزودند.

بسیاری از آگاهی‌های موجود که در مورد پیشینه هخامنشیان و فرهنگ آنها در دسترس است به خاطر سنگ‌ نبشته‌‌هایی است که در این کاخ‌‌ها و بر روی دیواره‌ها و لوحه‌ها آن حکاکی شده‌است. باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید  و احتمالاً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود نمود.

با این‌حال ویرانه‌های این مکان هنوز هم در شهرستان مرودشت در استان فارس برپا است و باستان شناسان از ویرانه‌های آن نشانه‌های آتش و هجوم را بر آن تأیید می‌کنند.


این مکان از سال ۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.

بنای تخت جمشید پس از گذشت ا ینهمه سال ، هنوز شکوه و ا قتدار خود را حفظ کرده است .
ای کاش در حفظ  و حراست از آن دقت بیشتری به خرج می دادیم .ای کاش  بچه ها ی ما بیشتر با این بنا و شکوه ایرا نیان آشنا می شدند .

 سالها قبل در یک برنامه زنده تلویزیونی عنوان کردم : 

از وقتی که تخت جمشید را از فرزندا نمان گرفتیم ، آکروپلیس قد علم کرد .
از وقتی که رستم و اسفندیار را از فرزندا نمان گرفتیم ، هرکول قد علم کرد .
 و گیتار برقی زمانی در دست بچه های ما قرار گرفت که تارو سه تار را از آ نان گرفتیم ...

باید ا ین ها را پاس بداریم . باید فرزندا نمان را با شکوه و ا قتدار  ایرانیان آشنا سازیم  تابدا نند چه ملت بزرگ و تمدن سازی بودند و ا مروز هم می توا نند تحت لوای مذهب مترقی شیعه ، با بیرق آقا قمر بنی هاشم(ع) سرور جهان و جهانیان باشند .


کدمطلب: 202

  • علیرضا فلاح

مطلبی تلخ از روزنامه جام جم برای آغاز سال نو !

جهت هشدار ... به تلخی اش می ارزد.

سونامی، موج یا مجموعه‌ای از امواج است که در اقیانوس در پی زلزله‌های دریایی بوجود می‌آید و به ساحل هجوم می‌آورد و هر چه به دستش می‌رسد تخریب می‌کند و انسان‌ها از آن به عنوان یکی از مرگبارترین پدیده‌های طبیعی یاد می‌کنند و در دهه‌های اخیر هزاران هزار انسان را به کام مرگی دردناک فرستاده است، اما یادداشت ما درباره سونامی نیست؛ ما قصد داریم درباره وضعیت شیوع شیشه سال 90 برایتان بگوییم و دلیل این که با سونامی پیوندش داده‌ایم این است که امسال کارشناسان بارها و بارها درباره «سونامی شیشه» به مردم هشدار دادند.

آنها 2 واژه سونامی و شیشه را با هم پیوند زدند چرا که می‌دانستند شیوع شیشه چه بر سر جامعه می‌آورد و فرقش با سونامی فقط این است که پیش‌بینی‌های آنها نشان می‌داد قربانی‌های مستقیم و غیرمستقیم شیشه، خیلی بیشتر از شمار قربانی‌های شیشه می‌شود!

قاچاقچیان شیشه امسال همچنان روی سراشیبی کاهش قیمت راندند و آنقدر پیش رفتند تا این ماده مخدر به کیلویی 2 میلیون تومان رسید و شیب تند این کاهش قیمت وقتی آشکارتر می‌شود که خبر داشته باشید در اوایل ورود این ماده مخدر صنعتی به کشور، قیمتش به کیلویی 80 میلیون تومان هم رسیده بود.

قاچاقچیان شیشه امسال هم همچنان به شکار مشتری‌های خاصشان ادامه دادند. صفت خاص‌بودن را از آن جهت به مشتری‌های شیشه اضافه کرده‌ایم که پیشتر فروشندگان مواد مخدر اقبالی برای جذب این اقشار به مواد مخدر نداشتند.

مشتری‌هایی که از آنها حرف می‌زنیم یا زنان و دخترانی بودند که به هوای خوش‌اندام‌شدن شیشه مصرف می‌کردند یا جوان‌های ورزشکاری که گمان می‌کردند با مصرف این ماده مخدر انرژی بیشتری برای ورزش پیدا می‌کنند.

امسال قتل‌های فجیع به واسطه مصرف شیشه هم افزایشی واضح داشت و خبرنگارهای حوزه حوادث ده‌ها بار گزارش‌هایی دردناک درباره آنها منتشر کردند و توضیح دادند که معتادان شیشه، معمولا تحت تاثیر افکار بشدت بدبینانه و توهم که هر دو از عوارض مصرف این ماده مخدر است، خودشان، دوستانشان و اعضای خانواده‌شان را به قتل می‌رسانند. شیشه همچنان می‌تازد، اما این همه فاجعه نیست. فاجعه این است که گرچه مواد مخدر سنتی همچون تریاک از خارج کشور وارد می‌شوند، اما تولیدکنندگان خرد مواد مخدر صنعتی، شیشه و مواد روانگردان مشابهش را در ابعاد کم در داخل کشور تولید می‌کنند و بعید نیست تا چند سال آینده بدخواهانی در دنیا، ‌برچسب تولیدکننده این ماده مخدر صنعتی را به کشورمان بچسبانند.


کدمطلب: 201

  • علیرضا فلاح

در سفری که ا یام نوروز به شهر اصفهان و شیراز داشتم ، شب اول ورود به اصفهان ، دوست همرا مان  اصرار کرد که به منزل یکی از آشنایانش برویم . خیلی راضی به ا ین ا مر نبودم . ا ینکه ا یام نوروز ، شاید میزبان خودش درگیر مواردی باشد  که خوش نباشد  ما مزاحم  شویم . ا مّا توجیه دوستمان  مبنی بر اینکه دختر این خانواده ، دا نشجویی  برادرش می باشد  و در خوا بگاهی هست که همسرش  مسئول آن خوا بگاه هست و خیلی اصرار دارد که ما حتماً به خانه شان برویم ، باعث شد که بپذیرم و به خانه این خانواده محترم برویم .

به همسرم قول دادم اگر ا ندگی مشکل پیش بیاید و یا احساس ناخوشایند در میزبان  ببینم مزاحمت را کم خواهم کرد و بیرون خانه ای اجاره می کنم و باقی قضایا ...

 ا ما همه احساس نامطبوع و عدم تمایل  با اولین برخورد خانواده محترم معماریان ، از بین رفت و حس خاصی دیگری شکل گرفت .
برخلاف آنچه که به طنز در خصوص اصفهانیها می گویند ، آنچه را که در آن شب و فردایش دیدیم ، از بستگان نزدیک خود ندیدیم
خانواده ای بس مهربان ، خونگرم ، مهمان نواز و از طرفی  بسیار فرهیخته  با سطح سواد بالا و ا یرا نی اصیل  به تمامی معنا . دختر خانواده ، دانشجوی فوق لیسانس ، هنرمندی خوش ذوق ، نقاش برجسته که با موسیقی آشنایی خوبی داشت .
پدر خانواده ، تحصیل کرده زمان قبل از ا نقلاب ، تلاشگر عرصه صنعت و مادرخانواده ، مثل همه مادرهای ایرانی به مهربانی خود ایران ، عزیز و دوست داشتنی .
و من خاطره خوب بودن با این خانواده را در ا صفهان از یاد نخواهم برد . سفر ما با مهربانی ا ین خانواده آغاز خوشی  داشت .


کدمطلب: 200
  • علیرضا فلاح
سال قبل ، برای سفر نوروزی ، دنبال یک پای مناسب می گشتم . به هر حال تنها سفر رفتن ، خیلی دلچسب نیست . بخصوص  برای خانواده ، که دوست دارند در محیط جمع و شاد باشند .
قرعه بنام یکی از همکاران ا فتاد . خیلی لاف دوستی می زد . خیلی وا نمود می کرد که رفیق  است . ما هم قبول  کردیم .

همان شب اول ، برای آشنایی دو خانواده ، که مهمانی داده بودیم ، دیر  آمده بودند و ا متیاز  منفی خود را گرفتند . نوع رفتار او و خانواده اش  چندان دلچسب نبود . با این حال دیدیم خوب نسیت که بگوئیم  با هم نمی رویم  و دل شکسته شوند . به اجبار  با آنها هم سفر شدیم . 4 شب و روز با هم بودیم ....

هرچه بود گذشت ...

ا مروز از آن سفر و چیزهایی که دیدم به نیکی یاد می کنم و چون ا مسال عازم سفر معنوی خانه خدا هستیم ، سفر نوروزی نداریم ، از سفر نوروزی سال قبل ، سخن به میان می آورم ، به نیکی از آن سفر ، و به تلخی از هم سفر شدن با همکاری که از نخستین  روزی که با ما سخن از رفاقت زد ، قصد و منظور دیگری داشت و ا مروز زهر خیا نتش  در وجودم  هست .

فقط و فقط  به قصد  استفاده و بعضاً سوء استفاده دم از رفاقت زد و زمان مناسب که فرا رسید ، محصول خود را برداشت نمودو با خیانت وحشتناک خود ، یک تز و نظر فوق العاده منفی و خطرناک را برای ما بجا گذاشت که :

هر رفیقی ، اصلاً هر کسی که با او روبرو می شویم ، این توانایی و قابلیت را دارد که فردا به خطرناک ترین دشمن تو مبدل شود .

انشاء الله که ا ینطور نیست .


کدمطلب: 199
  • علیرضا فلاح